چنان به هیئتتان این دلم گره خورده
که بر ظواهر دنیا کمی دلم خوش نیست
چنان به هیئتتان این دلم گره خورده
که بر ظواهر دنیا کمی دلم خوش نیست
گویند نگویید سگ کوی حسینیم
ما کشته ی یک گوشه یابروی حسینیم
جان داده اگر حضرت داداربه این جسم
از بهر همین بود که رهپوی حسینیم
آقا! تو را «آقا» مرا «نوکر» نوشتند
یعنی تو را اوّل مرا آخر نوشتند
روی سیاه من یقیناً حکمتی داشت
شکر خدا نام مرا قنبر نوشتند
بی شک گدای خانه ات آقا شود, حسین(ع)
هر قطره زود پیش تو دریا شود, حسین!(ع)
فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد
باید که زیر نامه اش امضا شود, حسین(ع)
فقط دنبال اقدامی سریع ام
که در اندیشه ی فرضی رفیع ام
ضریح ات نو, دم عیدی ست آقا
به فکر گردگیری بقیع ام!!
وحید پولایی
صد شکر که پای روضه ات پیر شدیم
بر سر در این میکده زنجیر شدیم
سگ هم نشدیم تا به دردی بخوریم
عمریست گدای دست وپاگیر شدیم
قاسم اسدی
وقتی که چشم از همگان بر گرفته ام
رنگ یقین و چهره ی باور گرفته ام
سر تا به پای من همه شور و شعور شد
آن لحظه ای که در دل من جای نور شد
زندگی چیز دیگری شده است تا به نامت رسیده ایم حسین
عشق سوغات کربلاست اگر مزه اش را چشیده ایم حسین
هر دلی را به دلبری دادند هر سری را به سروری دادند
ماکه هر وقت گفته ایم خدا از خدایت شنیده ایم:حسین
کرم بکن که ببینم شبیبه خواب و خیال …
برای عاشقتان در کنارتان جا ئیست
فرشید یار محمدی
شور و شوق سفر گرفته دلی,از مَنِ خود اثر نمی خواهد
دل سپرده به آسمان و ولی, سفرش بال و پر نمی خواهد
روضه خوان یک نفس بخوان امشب , روضه ی اشک و آه و ماتم را
عاشقی که شکسته بال و پرش, غیر ِ چشمان تر نمی خواهد
این,حسین دار وندار عالم است
صبردنیا و قرار عالم است
هرکه یک شد ,او هزار عالم است
روشنی شام تار عالم است
منکه با تربت تو کام لبم باز شده
اصل این نوکریم از ازل آغاز شده
مادرم درس غلامی تو ام می آموخت
اولین پیرهن مشکی من را می دوخت