کبوترانه به سوى تو آمدم آقا
کبوتر حرم و جلد مشهدم آقا
میان این همه سختى دلم به تو قرص است
دخیل بسته ام و رو به تو زدم آقا
کبوترانه به سوى تو آمدم آقا
کبوتر حرم و جلد مشهدم آقا
میان این همه سختى دلم به تو قرص است
دخیل بسته ام و رو به تو زدم آقا
آهو برو کناری و جای مرا بده
ته مانده ی غذای سرای مرا بده
« سهمیه ی امام رضای مرا بده »
مشهد, بیا و کرب و بلای مرا بده
السلام علیک یا سلطان
جان عالم فدای آن چشمان
گر نگاهی به ما کنی خوب است
رحمت واسعه,رضا,باران
دوباره مرغ این سینه به فکر سِیر در طوس است
خدا را شکر می گویم که این دل با تو مأنوس است
رجب…ذی القعده… می چسبد زیارت کردنت آقا
زیاراتی که منصوص و زیاراتی که مخصوصه است
بدهکاری حرم آمد , تو پر کردی حسابش را
سلام گرگ گرچه با طمع , دادی جوابش را
پریشان هرکس آمد در حرم با مشکلی کاری
تو با لبخند دادی پاسخ حال خرابش را
غزل به وصف تو, دلخواه میشود گاهی
اسیر دست شعف, آه میشود گاهی
ز معجزات نگاهت یکی همین باشد
که کوه غم به دلم کاه میشود گاهی
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز
یک عمر فقط بر در این خانه گدایم
دیوانه ترین شخص دراین صحن و سرایم
هر روز من از عشق تو دم میزنم آقا
پیچیده به گوش همه این حزن صدایم
این بار هم بیا و دو چشم تری بده
بالم شکسته است تو بال وپری بده
حالا که قصد کرده دلم در به در شود
از آن شراب کهنه ی خود ساغری بده
حرم جهان من و اسمان مردم بود
همیشه خاطره انگیز و پر تلاطم بود
حرم برای من اغاز راه رفتن شد
شما معلم و تشویق من تبسم بود
هر که می آید در اینجا غرق احسان میشود
هم چو آهویی گریزان در بیابان میشود
زشت و زیبا خوب و بد هرکس که می آید حرم
بر سر این سفره جزو ریزه خواران میشود
وقتی که آوردند قرآن را به مشهد
جان را به تن دادند جانان را به مشهد
شد پایتخت حاجت عالم, خراسان
یعنی که باید برد تهران را به مشهد