پادشاهی کی بشاید گفت جز بر حضرتش
آیت و کرسی بلرزد چون که بیند هیبتش
کورش و زرتشت و عیسی جملگی پیغمبران
جرعه ای از جام او نوشیده اند با رخصتش
پادشاهی کی بشاید گفت جز بر حضرتش
آیت و کرسی بلرزد چون که بیند هیبتش
کورش و زرتشت و عیسی جملگی پیغمبران
جرعه ای از جام او نوشیده اند با رخصتش
حسین گفت:برادر! حدیث طوبی را
بخوان دوباره برایم به یاد مادرمان
بیا دوباره بگو از دلیلِ خَلق جهان
بیا دوباره بگو از شکوه باورمان!
به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت
یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت!
به خود لرزید لشکر, یک قدم حتی عقب تر رفت
به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت
جز گوشه ایوان تو , دل بند ندارد
آری اثرِ بندِ تو را , پند ندارد
از عارف و عامی همه دل داده به زلفت
زنجیر کسی اینهمه دربند ندارد
ماه در پای شب تار نخواهد افتاد
کار یوسف به خریدار نخواهد افتاد
اتفاقی سرِ بازار نخواهد افتاد
ذوالجناح از نفس اینبار نخواهد افتاد
هوا هوای حسینیه ها شب جمعه
رسیده این دل من تا خدا شب جمعه
شب زیارت مخصوص سیدالشهدا ع
شب زیارت ارباب ما شب جمعه
از خوب و بد هر عملت با خبرم من
چون از رگ گردن به تو نزدیک ترم من
صد بار اگر توبه شکستی و گذشتم
صدبار دگر توبه کنی می گذرم من
دوباره میروم آرام و بی صدا مشهد
سلام حضرت سلطان ؛ سلام یا مشهد
سلام میدهم از دور و میشوم نزدیک
چقدر فاصلهها کم شدهست , تا مشهد
شاهنشهند و بنده نوازند و دلبرند
آنانکه غرق طاعت الله و اکبرند
فرقی نمیکند به گدا الطفاتشان
هر دو, کریمِ ایل و تبار پیمبرند
وقتی که ندارمت رو پای کی سر بذارم
تو کدوم جاده باید گلای نرگس بیارم
همش از وعده ی اومدن شنیدن سخته
همه رو دیدن و روی تو ندیدن سخته
من گریه می کنم سحر انتظار را
تا که به سینه ام برسانی قرار را
دارد بدون تو سپری میکند دلم
این جمعه های پر غم و ناسازگار را
مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را هدایت می کند
ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش
تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند