زمانی که به تو داد افتخارِ همنشینی را
خداوندت به نامت کرد امیرالمومنینی را
به خود گفت آفرین و گفت، خلقِ دیگران با تو
به دست عشق داد ابزارِ عاشق آفرینی را
زمانی که به تو داد افتخارِ همنشینی را
خداوندت به نامت کرد امیرالمومنینی را
به خود گفت آفرین و گفت، خلقِ دیگران با تو
به دست عشق داد ابزارِ عاشق آفرینی را
شدیم خاک قدوم دو سید عربی
نبی ولی علی و علی وصی نبی
وصی علیست علی آن که در مبیت نبی
پیمبرانه به دیدار صبح رفته شبی
عدم فهمید وقتی ماجرای ابتدایت را
به وجد آمد رقم زد ابتدای ماجرایت را
خدا رنگ صدایت را که در…. گوش فلک پاشید!
زمین، انداخت بر گردن مدال رد پایت را
عمری گدای شام و سحرهای این دریم
صاحب مقام خانه ی نوریم و نوکریم
دورهمیم دور و بر خانه ی علی
ما ریزه خوار سفره ی زهرای اطهریم
می کند نقل از نبّی آن یک نفر
چون پیمبر داد بر او این خبــر
کی برو در جمع اصحابم رسـان
کاین خبـر را از زبانم این چنان
ای ناب ترین ساغر مولا مددی حیدر
ای محشرِ در محشر مولا مددی حیدر
ای صاحب صبح و شب ، روح حسن و زینب
ای فاطمه را همسر مولا مددی حیدر
اى جنگجوى جُربزه دار بدون باخت
چون تو کسى به هیمنه کافران نتاخت
ویران که شد به دست تو خیبر، از آن به بعد
قوم یهود قلعه مستحکمى نساخت
علی ای آنکه به عالم، همه جا قبله نمائی
تو نمایی ز خدایی، که خدا را بنمایی
نه فقط قبله نمائی که تو خود کعبه عشقی
تو که خود قبله ی جانی ز چه از کعبه در آیی
به حکم عشق شدم دستبوس سلطانی..
که انبیا به درش میروند دربانی
گلیم کهنه این خانه را نخواهم داد
به زرق و برق دوصد قالی سلیمانی
هر کس بر آستان تو سر بر زمین شود
در چشم آسمان و زمین برترین شود
وقتی ابوتراب تویی ، خاکِ پای تو
برتر ز لوح و کرسی و عرشِ برین شود
باز شد از جگر سوخته راهی به نجف
طالبم طالب یک عمر نگاهی به نجف
شده مابین دوجا قبله نما سرگردان
گاه بر کعبه کنم سجده و گاهی به نجف
هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت
روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت
رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن
او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت