چقدر عاشقانه با نسیم میزنی قدم
معادلات علم را چه ساده میزنی به هم
اجابت دعای دل شڪستگان به دست توست
و میزنی برای اهل عشق خیر را رقم
چقدر عاشقانه با نسیم میزنی قدم
معادلات علم را چه ساده میزنی به هم
اجابت دعای دل شڪستگان به دست توست
و میزنی برای اهل عشق خیر را رقم
کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در
وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در
باز هم آئینه ها..عیدِ ولایت آمده…
شیعیانِ مرتضی!وقتِ ضیافت آمده..
خنده را از لب نیاندازید عیدِ واقعی ست
سینه چاکانِ علی…هنگامِ بیعت آمده
سلام ای مقصدِ غاییِ خلقت
سلام ای نقطه ی وصلِ حقیقت
غدیر ای چشمه ی جاری و جوشان
غدیر ای موجِ بیتاب و خروشان
لوح و قلم ، کرسی و عرش و ذات هو را
باید از او جویا شد ، اسرار مگو را …
در کوچه و پس کوچه های آسمان ها
جبریل هم یک نیمه شب ، گم کرد او را
دلخوشم با روزهای رفته و طوفانی ام
قصه ها دارد نگاهِ ابری و بارانی ام
در خودم این روزها غرقم چنان گرداب ها
در خودم این روزها سرگرمِ سرگردانی ام
خدا میخواست بنویسد که بسم الله یعنی چه!
صراط المستقیمش چیست آیا؟ راه یعنی چه؟
بفهماند به مهر و ماه اصلا ماه یعنی چه!
به شاهان جهان گوید مراد از شاه یعنی چه؟
تا که این شور را شعور کنم
میروم از نجف عبور کنم
لحظه ای از زمین جدا بشوم
آسمان را کمی مرور کنم
ای اخمِ تو جهنم ، لبخندِ تو بهشتم
عشقِ تورا خداوند آمیخت با سرشتم
خورده گره نگاهَت با کل سرنوشتم
مست از خُم تو بودم این بیت را نوشتم
طلبیدی و به پابوس رسیدم با اشک
چشم خود را وسط صحن تو دیدم با اشک
خیره بر آینه کاری شدم و آب شدم
از خجالت! که چرا دیر رسیدم با اشک
اهل بهشت و در وسط حوض کوثریم
چون ما فقط گدای گدایان حیدریم
ما خود به خود فقط به خدا وصل می شویم
چون ما دخیل چادر زهرای اطهریم
دلی که نیست در آن حبِّ مرتضی دلنیست
دمی که ناد ِ علی خوانده شیعه مشکل نیست
اگر برای علـــــــی کعبه سینه چاک زده
همین دلیل دلی بودن است پس گِل نیست
حسین ایمانی