تا قدم زد به پلک این دنیا
عاشقی را برای ما آورد
روز سبز تولد چشمش
آسمان پیش پاش کُرنش کرد
شعر مدح حضرت علی
قلم لال است اما مینویسم داستانش را
من و مدح علی؟!حتی نمیبردم گمانش را
علی را بی خدا اصلاً خدا را بی علی هرگز
نه میخواهم چنینش را-نه میخواهم چنانش را
خُمار غَمکده ها ساغرِ شعف کم داشت
طنین شادی عُشاق ضرب و دف کم داشت
نشست چهرهی دلبندِ عشق در قابی…
برای داشتنش ، عرش ، قوسِ رَف کم داشت
سرخـوش از جامِ میِ لَم یزلـی می گویم
سر اگر خواست غمی نیست بَـلی می گویم
بیخود از خود شده با صوتِ جلی می گویم
صـد و ده بـار ” الهی به علی ” می گویم
کاخ بهشت خاک بیابانش
جبریل پاسبان درخانش
هم اولیاءگوش به فرمانش
هم انبیاءدست به دامانش
دین خداخلاصه ایمانش
به خدا آیهء سوگند، علی است
بهترین اسم خداوند، علی است
ذکر بی مثل و همانند، علی است
آبرومند و برومند، علی است
مردی که با جان و دلش پیکار می کرد
با ذوالفقارش دشمنان را خوار می کرد
وقت سحر که امتی در خواب بودند
پا می شد و سجاده را بیدار می کرد
هرچه تمثال کشیدند همانند نشد
مثل تصویر خدا را که بخواهند …نشد
وصف خاک گذرش کار زمینی ها نیست
از علی(ع) چند نوشتند- که هر چند نشد
بر آن سرم که عرش نهم کوى یار را
یا خاک پای خالق دلدل سوار را
گرشمّه ای غضب به جنان فی جنان کنی
آتش زنی بر او بهار تا بهار را
به فرزندت بگو مولای ما یک پهلوان بوده
بگو در جنگ با دشمن همیشه قهرمان بوده
بگو مولای ما با اینکه جنگآورترین مرد است
ولی با دوستان خیلی کریم و مهربان بوده
زمانی که به تو داد افتخارِ همنشینی را
خداوندت به نامت کرد امیرالمومنینی را
به خود گفت آفرین و گفت، خلقِ دیگران با تو
به دست عشق داد ابزارِ عاشق آفرینی را
شدیم خاک قدوم دو سید عربی
نبی ولی علی و علی وصی نبی
وصی علیست علی آن که در مبیت نبی
پیمبرانه به دیدار صبح رفته شبی