شعر مدح حضرت معصومه

کریمه اهل بیت

منم همسایه ی دیوار به دیوارِ معصومه
که عمری هست،هستم خادم دربار معصومه

شده آباد با دستش کویر قلب من یعنی
به صحرا هم رسیده رحمت بسیار معصومه

یا اهل بیت النبوه

من شهر قم را جمکران را دوست دارم
این آسمان این کهکشان را دوست دارم

من کم زیارت میروم اما فراوان
آن گنبد و آن آستان را دوست دارم

یا فاطمه المعصومه

سوی قم از مدینه یار آمد
با وجودیکه بی قرار آمد
همۀ شهر غرق استقبال
خواهر اینبار با وقار آمد

کریمه اهل بیت

این نغمه ها از عالم بالا می آید
باچه شکوهی دختر موسا می آید
دارد به سوی شهر قم زهرا می آید
معصومه دارد با برادرها می آید

اِشْفَعی لَنا

حق با سلوک تو، عرفان درست کرد
از خاک پای تو، انسان درست کرد

دست شفاعتت، باران رحمتت
از نا امیدی ام، ایمان درست کرد

یا بنت موسی ابن جعفر

دوباره آمده ام شعرِ تــازه می خواهم
برایِ عرضِ ارادت اجازه می خواهم

سکـوتِ شب زده ام را مـرور کن بانـو
بیا و بیــتِ مـرا بیــتِ نـور کن بانو

یا فاطمه ی معصومه

مظهرحجب و حیافاطمه ی معصومه
گوهر کشور ما فاطمه ی معصومه
مریم آل عبا فاطمه ی معصومه
جان به قربان تو یافاطمه ی معصومه

یا فاطمه المعصومه(س)

در غروب گرفته پاییز..
نفس روشن بهار رسید
آی مردم به جاده اش بروید..
خوش بحال شما نگار رسید

خواهر سلطان خراسان

این نغمه ها از عالم بالا می آید
باچه شکوهی دختر موسا می آید
دارد به سوی شهر قم زهرا می آید
معصومه دارد با برادرها می آید

یا کریمه اهل بیت

یاسی که نسیمِ تنِ او از گلِ سیب است
او فاطمه و خواهرِ سلطانِ غریب است

هجرانِ رخش برده قرار از کفِ خواهر
جان در تعَب است از غمِ دوریِ برادر

بی بی جانم

در خلوت دل گم شدم امشب دوباره
دلتنگ یاس قم شدم امشب دوباره

پرواز کردم تا حرم مثل کبوتر
با اشک چشمانم زدم آن خانه را در

حرم اهل بیت

باز است از حریم تو چندین در بهشت
هم دختر بهشتی و هم خواهر بهشت

قم در هجوم حادثه ها ایمن از بلاست
پر کرده دور شهر تو را مرمر بهشت

دکمه بازگشت به بالا