از درد بی حساب سرم را گرفته ام
با دستمال بال و پرم را گرفته ام
از صبح تا غروب نشسته ام یکی یکی …
این خارهای موی سرم را گرفته ام
از درد بی حساب سرم را گرفته ام
با دستمال بال و پرم را گرفته ام
از صبح تا غروب نشسته ام یکی یکی …
این خارهای موی سرم را گرفته ام
دنیا برای غنچه پرپر بزرگ نیست
وقتی برای داغ کبوتر بزرگ نیست
او را بگیر بر سر دستت نشان بده
دشمن خیال می کند اصغر بزرگ نیست
مریض آمده اما شفا نمیخواهد
قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای پیش تو بودن بهانهایکافیست
بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد