سر او جان دادم
با تماشای تن بی سر او جان دادم
نفسم بند آمد
بودم و با نفس آخر او جان دادم
سر او جان دادم
با تماشای تن بی سر او جان دادم
نفسم بند آمد
بودم و با نفس آخر او جان دادم
سلام معنیِ توحید یا امام جواد
سلام مَاْمَنِ امیّد یا امام جواد
مدینه نور گرفت از جمال زیبایت
تویی عشیرهی خورشید یا امام جواد
گذشته همه لحظه ها تلخ و سرد
تو بودى نبودم کنار غمت
منم شانه اى خالى از معرفت
نیاز تو در روزگار غمت
گمان دارم که زلف ات پیچ و تاب دیگری دارد
یقین دارم که این مستی شراب دیگری دارد
خرابم کن,بساز از نو,که با تو میشوم آباد
که این مجنون دل خانه خراب دیگری دارد
حرف ها گفتیم با پنجره فولاد رضا
بغض ها ترکیده در صحن گوهرشاد رضا
نیمه شبها تا سحر خیره به گنبد بوده ام
پر گناه و خیره سر خیره به گنبد بوده ام
مردن از عشق تو آداب نمیخواهد که
رجز و لشگر و القاب نمیخواهد که
تو اراده کنی عالم همه در چنته ی توست
پسر فاطمه اصحاب نمیخواهد که
بس که پر کرده فضای صحن را فریاد ها
نیست پیدا در حریمت های و هوی باد ها
کوربیناشد, فلج پا شد,گداروزی گرفت
پشت هم رخ می دهد اینجا از این رخداد ها
از آسمان دو دستش عقاب جمع کند
و با بلندی ایوان سحاب جمع کند
نه اینکه با نظرش ذره آفتاب شود
که دور ذره هزار آفتاب جمع کند
برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار
بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار
مسیح زنده کند مرده را ,تعجب نیست!!
چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار
نقّاره ی تو فخر تمامیِّ سازها
ناز تو را خریده خداوندِ نازها
تو پادشاه عشقی و در پیش پای تو
خم می شود سر همه ی سر فرازها
از اهل منبر این روایت را شنیدم
در روضه ی غربت به این مطلب رسیدم
و حاصل کل خدائی خداوند
دو مصرع شعر خدا در اولین بند
روزی طبع مرابازکرامت کرده
آنکه همواره به این سینه عنایت کرده
ازخودش دم زده در شعر قیامت کرده
باز هم ازکرم فاطمه ی معصومه
دل من شد حرم فاطمه ی معصومه