شعر مذهبی

غم بی کسی

 

سر او جان دادم
با تماشای تن بی سر او جان دادم

نفسم بند آمد
بودم و با نفس آخر او جان دادم

جود و عطا

سلام معنیِ توحید یا امام جواد
سلام مَاْمَنِ امیّد یا امام جواد

مدینه نور گرفت از جمال زیبایت
تویی عشیره‌ی خورشید یا امام جواد

تنها نسوز

گذشته همه لحظه ها تلخ و سرد
تو بودى نبودم کنار غمت
منم شانه اى خالى از معرفت
نیاز تو در روزگار غمت

انتظار عاشقان

گمان دارم که زلف ات پیچ و تاب دیگری دارد
یقین دارم که این مستی شراب دیگری دارد

خرابم کن,بساز از نو,که با تو میشوم آباد
که این مجنون دل خانه خراب دیگری دارد

پنجره فولاد رضا

حرف ها گفتیم با پنجره فولاد رضا
بغض ها ترکیده در صحن گوهرشاد رضا

نیمه شبها تا سحر خیره به گنبد بوده ام
پر گناه و خیره سر خیره به گنبد بوده ام

عشق تو

مردن از عشق تو آداب نمیخواهد که
رجز و لشگر و القاب نمیخواهد که

تو اراده کنی عالم همه در چنته ی توست
پسر فاطمه اصحاب نمیخواهد که

ضامن آهو

بس که پر کرده فضای صحن را فریاد ها
نیست پیدا در حریمت های و هوی باد ها

کوربیناشد, فلج پا شد,گداروزی گرفت
پشت هم رخ می دهد اینجا از این رخداد ها

محب فاطمه

از آسمان دو دستش عقاب جمع کند
و با بلندی ایوان سحاب جمع کند

نه اینکه با نظرش ذره آفتاب شود
که دور ذره هزار آفتاب جمع کند

غبار نجف

برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار
بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار

مسیح زنده کند مرده را ,تعجب نیست!!
چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار

کفتر جلد

نقّاره ی تو فخر تمامیِّ سازها
ناز تو را خریده خداوندِ نازها

تو پادشاه عشقی و در پیش پای تو
خم می شود سر همه ی سر فرازها

جانم حسن

از اهل منبر این روایت را شنیدم
در روضه ی غربت به این مطلب رسیدم

و حاصل کل خدائی خداوند
دو مصرع شعر خدا در اولین بند

خواهر صبر و رضا

روزی طبع مرابازکرامت کرده
آنکه همواره به این سینه عنایت کرده
ازخودش دم زده در شعر قیامت کرده
باز هم ازکرم فاطمه ی معصومه
دل من شد حرم فاطمه ی معصومه

دکمه بازگشت به بالا