نامِ شـما دوایِ تـمامی دردهـاست
دارُالشفایِ کشورِ ما مشهدالرضاست
جانم فدایِ شاهِ غریبی که آشناست
امضایِ تو مجوّزِ رفتن به کربلاست
نامِ شـما دوایِ تـمامی دردهـاست
دارُالشفایِ کشورِ ما مشهدالرضاست
جانم فدایِ شاهِ غریبی که آشناست
امضایِ تو مجوّزِ رفتن به کربلاست
چون خرابه مرکز پرواز شد
بال بلبل رو به بابا باز شد
راس خونین را میان پر گرفت
گریه کرد درد و دل از سر گرفت
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم
که خلق جز تو نبیند تجلی از سویم
به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم
حمایلم شده این ریسمانِ بازویم
گرچه از دور از آن فاصلهها زد بد زد
آتش انگار که بر کرببلا زد بد زد
چقدر هست مگر بچه سه جایش بِرَود
وایِ من بر سه هدف او به سه جا زد بد زد
ذکـرِ لاحـول ولا قـوه الا باالله
می کند بدرقه یِ راهت اباعبدالله
تو امـیدِ حـرمِ فاطمـیـونی آری
همه یِ عشقِ منی باید عَلَم برداری
یاعلی!پهلوان ما رفته
ماه از آسمان ما رفته
جان نداریم جان ما رفته
ساقی خاندان ما رفته
حب تو در قلب تمام مومنین است
مهر تو با آب و گل شیعه عجین است
اسلام را ماه محرم حفظ کرده
پس روضه خواندن رکنی از ارکان دین است
منزهی, به ستایش شدن نیاز نداری
وجود مطلقی و مطلقاً نیاز نداری
حسین! نام تو بهر معرفی تو کافی است
معرفی و به حرف و سخن نیاز نداری
((اَصلا رقیه نه به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه می کنی))
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند چه می کنی
از این بیابان بوی غم می آید آری
دارد صـدایِ مـادرم می آید آری
مادر برایِ تو گرفتـه روضـه برگرد
یک دشت می بینم پُر از سَرنیزه برگرد
در سرخی نگاه شما غم درست شد
از آن غروب بود که ماتم درست شد
از سال شصت و یک که زمین خورد آسمان
حال و هوای ماه محرم درست شد
راوی نوشت روی تنت پا گذاشتند
سر را جدا نموده و تن را گذاشتند
آقا بگو که بی صفتان روی پیکرت
جایی برای بوسه ی زهرا گذاشتند؟؟