نمک به زخم پر از خون این جگر نزنید
کتاب غصه ی این خانه را شرر نزنید
به ساءلان نجیب مدینه بسپارید
که پشت خانه ی ام بنین به در نزنید
نمک به زخم پر از خون این جگر نزنید
کتاب غصه ی این خانه را شرر نزنید
به ساءلان نجیب مدینه بسپارید
که پشت خانه ی ام بنین به در نزنید
خونه ی من که خونه ی مراده
خدا بهم اینجا علی رو داده
چار تا غلام آوردم اینجا واسه
دو تا خانوم و دو تا آقا زاده
خانمی که تا خود خورشید, قامت داشته
در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته
مادر باب الحوائج بوده و با این حساب
دامن او را گرفته هر که حاجت داشته
مثل همیشه آمده ای بر سر قرار
مثل همیشه بی کس و تنهانشسته ای
از طرز راه رفتن تو گفته ام به خویش
حتما که داغ دیده ای و دلشکسته ای
من و این یک نفس بشتاب مادر
مرا این لحظه ها دریاب مادر
شدم مثلِ رباب این روزِ آخر
عذابم می کند این آب , مادر
دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس
مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس
مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم
روضه شرم تو برپاست کجایی عباس
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند , به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری , به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم , بخدا گشته گرفتارِ بقیع