ببار ای مرد مظلوم مدینه
برای من برای بچههامون
منم دارم برای تو میبارم
برای غصههای بچههامون
ببار ای مرد مظلوم مدینه
برای من برای بچههامون
منم دارم برای تو میبارم
برای غصههای بچههامون
برای بردن داغی چنین خبر گرم است
خبر رسیده به چیدن سرِ تبر گرم است
اگرچه مادر خانه به بستر است ولی؛
تنور خانه سه ماه است بیشتر گرم است
خدا مرا بکشد تو سه ماهه پیر شدی
چه آمده به سرت از زمانه سیر شدی
توان حرف زدن هم نمانده در بدنت
چه قدر فاطمه جانم تو گوشه گیر شدی
هر چه داریم ازین روضه و منبر داریم
چشم امید بر این لطف مکرر داریم
عهد خود را نشکستیم و نشد رو بزنیم
تا ابد بر احدی , ما به تو باور داریم
بانو سه ماه حرف تو با چشم و با سر است
آهى بکش!که آه تو درمان حیدر است
چادر به سر نکن…همه ى باور على
زخمى خدا نکرده به زیر معجر است؟
الهی بمیرم که مضطر شدی
بمیرم زمین گیر حیدر شدی
دعا کن بمانی که شاید گلم
دوباره خدا خواست مادر شدی
هنوز وقتِ نمازت پرِ تو میاُفتد
به رویِ شانهیِ زینب سَرِ تو میاُفتد
بگیر چهره ولی عاقبت که میدانم
نگاهِ من به دو پلکِ ترِ تو میاُفتد
ما به جای مادرِ خود پشت در بودیم کاش
او سپر شد بر علی ما هم سپر بودیم کاش
یک زن و یک لشکرِ نامرد ؛ این انصاف نیست
روبروی مردهای بی جگر بودیم کاش
غصه َم گرفته است نگاهم نمیکنی
زهرای من نگاه به آهم نمیکنی؟
باشد قبول چشم تو آسیب دیده است
اما مرا دگر تو صدا هم نمیکنی!!!
از خاک اگر که عــزمِ سـفر داشت فاطمه
از دَردِ بـوتُــراب , خـبر داشـت فاطمه
با چشم بسته هم ز علی چشم برنداشت
حق را چه خـوب مَـدّ نـظـر داشت فاطمه
زهرا محلّ جلوه ی الله اکبر است
آیینه ی تمام نمای پیمبر است
کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول
زهرا عطیّه, اُمّ اَبیها و کوثر است
شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمی یابم تو را, ای در جهان مانند جان پنهان!
فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد
کسی که می برد نام تو را زیر زبان پنهان