شعر مناجات امام حسین ع

دارالشفا حسین (ع)

خوب جایی آمدم هر روز , جا انداختم
پشت در , خود را شبیه یک گدا انداختم

من به دست خوب آقایی همیشه رو زدم
خوب کردم که خودم را زیر پا انداختم

آرزومه بیام کربلا

چشامو می بندم سفر می کنم
میرم اونجا که آرزومه برم
چشامو که وا میکنم روبروم
نمی بینم اصلا چیزی جز حرم

رحم کن به من

خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر
من بی نواتر از همه ام , “بی نوا” بخر

چانه نمی زنم بخدا حرف , حرفِ توست
بی ارزشم اگر چه … مرا بی بها بخر

رحمت الله

من حرم لازمم , دلم تنگ است
روزگارم ببین بهم خورده
تو عراقی و من هم ایرانم
سرنوشت اینچنین رقم خورده

سنگینی هجران

وقتش شده اشکم چنان باران ببارد
سنگینی هجران دلم را می فشارد

سهمم فراق است و فراق است وفراق است
تقویم, دائم فصل هجران می شمارد

زائر ارباب

قصه ی نوکری ام را همه جا بنویسید
و برای منِ مسکوت , صدا بنویسید

حسرتی که به دلم مانده , خودش دیوانی ست
مو به مو خط به خطش را … همه را بنویسید

ذبح مقدمت

مجنون شدم که لیلی لیلای من شوی
مهمان شبی به خیمۀ صحرای من شوی
درقاب اشکهابنوشتم ((حسین,عشق))
زیباترین نگار دل آرای من شوی

دکمه بازگشت به بالا