اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد
امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد
اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد
امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد
زحمتی را که پدر از کار طفلان میکشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد
پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..
با تو باشد رنگ غم هرگز نمي بيند كسي
ناخوشي حتي به كم هرگز نمي بيند كسي
بوسه ميگيرم مدام از جاي جاي اين ضريح
با رضاجان هم و غم هرگز نمي بيند كسي
كاسه ي صبرش همينكه هر كسي سر ميرود
مضطرب ، سمت حرم، از صحن كوثر ميرود
هــم مي آيد زائــرت با ديــده ي تر در حــرم
هــم دم رفتــن كه شد با ديده ي تر ميـــرود
وقتی که غم میگیره راه گلومو بد جور
خدا خدا میکنم زیارتت بشه جور
گنبدو که میبینم دلم بهاری میشه
شکوفه های دلم امام رضایی میشه
به تاروپودضریحت دخیل بسته دلم
من آمدم که بگویم تمام ِدرد دلم
طلوع نور شما در دلم چو مأوا کرد
دری بسوی سعادت بروی من واکرد
گشته ام عمری ببینم از کجا عاشق شدم
دیدم از روز ازل در کربلا عاشق شدم
عشق بین ما دو تا هرگز ندارد انتها
تو مرا عاشق شدی من تو را عاشق شدم
اجابت کن گدایی را بر احوالات بارانی
که خشکی برده از یادم رسوم عبد و سلطانی
به پایم شوره زاری شد به لطفت یا کریم, اما
برآشفتم نمک دان ها ز دستانم چه آسانی
در کنار حرمت سینه جلا می گیرد
چشم و دست و سر و دل بوی خدا می گیرد
با دخیل بستن بر پنجره ی فولادت
هر گدا , تذکره ی کرببلا می گیرد
رضارسولی
دوباره آمده ام تا غزل ترانه کنم
شبانه گریه ی جانسوزعاشقانه کنم
بر آستان تو روی نیازمن برخاک
که آبرو طلب از خاک آستانه کنم
از افق های دور آمده است
سمت جغرافیای چشمانت
آبرودست وپاکندخورشید
تا که باشد بجای چشمانت
دلم جز به مهر تو سامان ندارد
دمی زندگی بی تو امکان ندارد
نباشد فقیر آن که بی مال و پول است
فقیر آن که مثل تو سلطان ندارد