شعر مناجات امام رئوف

با رضای تو به دامان رضا افتادم

تا که از لغزش بسیار ز پا افتادم
با رضای تو به دامان رضا افتادم

از ولی نعمت خود این‌ همه غافل بودم
باز اما به مسیر شهدا افتادم

یا امام رضا(ع)

زائرانش دسته دسته خیلِ صدها توده بود
او پناه صد هزاران همچو من آلوده بود

هرچه از او دورتر گشتم ، دلم آشوب تر
هر زمانی در حرم بودم ، دلم آسوده بود

حَرَمَم دیر شده

حَرَمَم دیر شده حال دلم بد شده است
دل بیچاره‌ی من راهی مشهد شده است

هر کسی گوشه‌ی این خاک، نگاری دارد
دل دیوانه‌ی من عاشق گنبد شده است

طبیب دردهای جان

الا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری
مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری

طبیب دردهای جان ما کس نیست الّا تو
فقط تو میتوانی درد از این بیمار بر داری

حضرت سلطان

ای که برتر از دل و جانی پُر از دلتنگی ام
حضرت سلطان!تو می دانی پُر از دلتنگی ام
از حریمِ قدسی ات محرومم ای شاهِ غریب
مانده ام!مانندِ زندانی پُر از دلتنگی ام

دست کریمش

خوشا ما که همسایه جنتیم
به خان کریمش همه دعوتیم
گدای رضاییم و در عزتیم

به دست کریمش چه خوش عادتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم

خوشبختم در عالم

اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد

امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد

سلام غریب غریب ها

ماییم هم جوار تو یا حضرت رضا
پروانه ی مزار تو یا حضرت رضا
چون ذره بر مدار تو یا حضرت رضا
هر لحظه بی قرار تو یا حضرت رضا

یا امام رضا(ع)

اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد

امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد

خاک پایت مال من

زحمتی را که پدر از کار طفلان می‌کشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد

پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..

یا امام رضا(ع)

با تو باشد رنگ غم هرگز نمی بیند کسی
ناخوشی حتی به کم هرگز نمی بیند کسی

بوسه میگیرم مدام از جای جای این ضریح
با رضاجان هم و غم هرگز نمی بیند کسی

رئـوف ابن رئـوف

کاسه ی صبرش همینکه هر کسی سر میرود
مضطرب ، سمت حرم، از صحن کوثر میرود

هــم می آید زائــرت با دیــده ی تر در حــرم
هــم دم رفتــن که شد با دیده ی تر میـــرود

دکمه بازگشت به بالا