شعر مناجات امام زمان عج

یا عزیز الله

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود
روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود
پلکهایت باز کن درهای رحمت را نبند
بی نگاه تو دل ما خانه غم می شود

روسیاهم من

سرد و بی روحم ببین دنبال درمان امدم
سر به زیر و روسیاهم من پشیمان آمدم

بند دنیا بودم و عقبی فراموشم شده
دور ماندم از تو با حال پریشان آمدم

آقا به فریادم رسید

 

راه را گم کرده ام آواره و تنها شدم
یاد آقایم نبودم غرق در دنیا شدم

دل سپردم به همه الا عزیز فاطمه
حق من بوده دچار غصه و غم ها شدم

طلبکار توایم

 

با وجودی که یقینأ ما بدهکار توایم
مانده ام دیگر چرا دائم طلبکار توایم

نه نشد باشیم ما زینت برای اهلبیت
شرمسارم اکثر اوقات را عار توایم

رو به سمت جمکرانت باز هم تب کرده ام

 

با نگاهی از کرَم سرشار٬ حالم را بپرس
خسته ام این روزها بسیار٬ حالم را بپرس

رو به سمت جمکرانت باز هم تب کرده ام
سوختم در حسرتِ دیدار٬ حالم را بپرس

برگرد

 

 

دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
و به امید نگاهت دل ما مانده هنوز

بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد
لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز

یا عزیز الله

من گریه میکنم که مصفا کنی مرا
شاید غبار چادر زهرا کنی مرا
ابن الکریم بر در تو سائل آمده
دور از کرامت است ز سر وا کنی مرا

گلِ نرگس

مرا شروع کن از ابتدا – که پایانم
چرا که بی تو نمیخواهم و نمیدانم

برای این که مرا یاد تو می اندازد
پر است از گلِ نرگس میان گلدانم

یا ولی الله

آقا دلت می آید از جان سیر باشم
از این زمانه اینقدر دلگیر باشم
آقا دلت می آید از تودورباشم
مثل اسیری بسته بر زنجیر باشم

ای پر و بال علی

می رسد روزی که می آید سواری از سفر
این شب هجران به پایان می رسد وقت سحر

بهترین تصویر اهل آسمانی ها تویی
آخرین امّید قلب جمکرانی ها تویی

فراق یار

ازین همه فراق, دل کباب شد بیا دگر
زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر

سکینه ی زمین و آسمان, امام مهربان
زمانه, سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر

ایام هجران

از یُمنِ ذکر تو ندای رب گرفتیم
از مهر روی تو چنین مذهب گرفتیم

ما ذاکر ذکر خدای آسمانیم
از لحظه ای که نام تو بر لب گرفتیم

دکمه بازگشت به بالا