سلام آسمون من منم زمین
یه کمی از اون بالا منو ببین
بیا و به خلوتم سری بزن
یه سحر بیا پای دلم بشین
شعر مناجات اهل بیت
نیست به عالم مهی مثال رقیه
ماه بُوَد غرق در خیال رقیه
از سر شرمندگی خسوف پذیرفت
دید چو آن ماه بی زوال رقیه
شب شد و باز زیر نور ماهتم
در به در،دنبال یه نگاهتم
آقاجون با من غریبگی نکن
من همون عاشق پر گناهتم
به جز تو در همه عالم رفیق من را نیست
دلم فقط به تو گرم است با تو تنها نیست
چه حرفها که فقط با تو میشود بزنم
برای غمزده همدم به غیر دریا نیست
سیدی دنیا وَ ما فیها صدایت میزند
خاتم پیغمبران طاها صدایت میزند
شد دعا هم خسته، از دست دعاهایم بیا
ای دعای ما، دعا حتی صدایت میزند
دوباره سلام آقای مهربون
سلام ناقص من رو بپذیر
من همون گدام که روی لبمه
حرف تکراری “دستمو بگیر”
ای مسیحای دل حضرت زهرا برگرد
آه ای ماه به آه دل تنها برگرد
بی تو هر روز هوای دل ما بارانیست
بی تو تا صبح فرج خیر در این دنیا نیست
امیرزاده ی طاها ، بلند مرتبه شاها
عزیز سید بطحا ، بلند مرتبه شاها
امید ام ابیها ، بلند مرتبه شاها
دم هزار مسیحا ، بلند مرتبه شاها
من از تو دور، نگارم خدا کند که بیائی
چگونه اشک نبارم خدا کند که بیائی
تویی که بِه ز گلی ای گل همیشه بهارم
منم که کوچک و خارم خدا کند که بیائی
زخم بی بهبود ما را یک نگاهت لازم است
آسمان تار ما را روی ماهت لازم است
ما در این شهر هوس مجروح زخم فتنه ایم
شانه ی زخمی ما را تکیه گاهت لازم است
مثل قدیم چشم مرا گریه دار کن
نزدیک عید حال مرا نو نوار کن
ایندفعه هم بیا بده توبه مرا سپس
از بندگان حضرت پروردگار کن
در گوشه ی خرابه گلستان رقیّه است
شأنِ نزولِ سوره ی باران رقیّه است
تفســیرِ آیه آیـه قـرآن رقیّه است
این دخترِ شبیه به طوفان رقیّه است