شعر مناجات شبهای قدر

کرام الکاتبین

در جمع خوبانم ولی رسوا ترینم
کرده مرا با گریه کن ها هم نشینم
سر را به زیر انداختم تا که بگویم
شرمنده ی روی کرام الکاتبینم

لا به لای اشکهایم

لا به لای اشکهایم از خدا میخواستم
من از این احیا فقط یک کربلا میخواستم

چهارده معصوم را دادم قسم جان حسین
من حسین از تک تک آل عبا میخواستم

نفس سرکش

نفس سرکش گاه گاهی در دلم آشوب کرد
شکر تنبیه تو بود و فتنه را سرکوب کرد

قلب من با یاد عشقت می‌زد و عیبی نداشت
غفلتِ از ذکر تو قلب مرا معیوب کرد

شب قَدرَ

باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد
حر و زهیر و عابس و اسلم بسازد
باید مفاتیح الجنان “شیخ عباس”
دل را که شد ویرانه دست کم بسازد

دکمه بازگشت به بالا