شاهنشهند و بنده نوازند و دلبرند
آنانکه غرق طاعت الله و اکبرند
فرقی نمیکند به گدا الطفاتشان
هر دو, کریمِ ایل و تبار پیمبرند
شاهنشهند و بنده نوازند و دلبرند
آنانکه غرق طاعت الله و اکبرند
فرقی نمیکند به گدا الطفاتشان
هر دو, کریمِ ایل و تبار پیمبرند
پیمبر آیا ؟که نه وصی شد , مُحمّد آیا ؟ که نه علی شد
درون آیینه نور تابید و روحِ آیینه صیقلی شد
ازل به نور نبی است روشن , ابد به نور علی معیّن
اَلست, یعنی سوال از انسان علی که آمد سخن بلی شد
گریم نمیگیرد!بکا را دادم از دست
یعنی کلید خیرهارا دادم از دست
تحسین یک عده مرا در عجب انداخت
رفتم پی مردم خدارا دادم از دست
اگر تیغ تو سردمدار جنگ نهروان باشد
یقین دارم که خون کشته ها نهری روان باشد
برایش فتح خیبر کار سختی نیست وقتی که
در اوج نوجوانی فاتح هفت اسمان باشد
هزار شکر که اذکار لب سرود تو شد
که ذکر هر ملکی از ازل درود تو شد
قَدِ کمانی ما از کمان ابروی توست
شهید چشم تو جرمش فقط شهود توشد
سجده در صحن شما می کند انسان را مست
آنچنانی که کند روی تو سلمان را مست
بار ها غبطه بر این خورده چرا سجده نکرد
هیبت شاه کند مرتد و شیطان را مست
بهار بندگی ام را خودم خزان کردم
گناه کردم و از کرده ام زیان کردم
چقدر دل, سرِ آمال خویش آزردم
چه کارها که برای دو لقمه نان کردم
مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را هدایت می کند
ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش
تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند
با دست عشق روی گِل شیعه کار شد
شیعه به مهر فاطمه سرمایه دار شد
بر استان فاطمه هر کس که سر سپرد
حق بر دلش نوشت که والا تبار شد
به روز حشر بگیرد حساب را در دست
کسی که داشته تیغ عذاب را در دست
کسی که بنت نبی در رکاب او باشد
چه حاجت است کند لعل ناب را دست
ذکری که می سازد دلت را صـِیقَلی چیست؟!
بی شک جواب آسمان جز یا علی نیست
هـرگـز ندارد جا مـیان فاطمـیون
آنکس که قلبش با غدیر و با علی نیست
امان ز گریه ی امروز و آه از فردا
بگو نتابد خورشید و ماه از فردا
دوباره چاله ی هجر تو پر نشد امروز
تو چاره کن که نیفتم به چاه از فردا