شعر هیئت

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان عج

عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم

ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم

شعر مدح و ولادت امام زمان عج

به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش

طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش

شعر مدح و ولادت امام زمان عج

باید زمین مرده رسد تا بهار عشق
باید نظر شود که شود جان, نثار عشق
باید نظر شود , که شوم ریزه خوار عشق
هرکس که مانده بر سر قول و قرار عشق

شعر مدح امام زمان عج

هرکسی دارد نگاه یک‌نفر را پشت سر
زودتر باید بیندازد سفر را پشت سر

جنگجویان جهان شمشیر دارند و شما
صلح جویی چون که میبندی سِپر را پشت سر

شعر ولادت امام زمان عج

خوشا لحظه ای بال و پر داشتن
سر کوی دلبر گذر داشتن
خوشا با خدا بودن و زیستن
به یاد خدا چشم تر داشتن

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان عج

در سینه ام امشب آسمان دارم
یک دشت, ستاره بر زبان دارم
از کوفه و سهله می روم تا قم
زیرا که هوای جمکران دارم

شعر ولادت حضرت حجت عج

مـا انـتظار دیـدن دلــدار داریم
در سینه عشق حیدر کرار داریم

ما با غـلامی علـی شـاه جهـانـیم
چشم انتظار مهدیِّ صاحب زمانیم

شعر مدح و ولادت امام زمان عج

سحر ماه خدا روح دعا می آید
شافع بی بدلِ روز جزا می آید
سِرّ مستور امام الشهدا می آید
آن طبیب دل بیمار و گدا می آید

شعر مدح و ولادت حضرت علی اکبر (ع)

سحر آمد کبوتریم همه
اکثراً ناز میخریم همه
عاشقی دردسر کشیدن داشت
غالباً ما گِران سَریم همه

شعر ولادت حضرت علی اکبر (ع)

من هرچه که دارم به فدای علی اکبر
پر میزنم امشب به هوای علی اکبر
گر گوش دهم , عمر , نمازم به قضا نیست
با صوت اذانی به صدای علی اکبر

شعر ولادت سیدالشهدا (ع)

سال ها دل طلب جام می از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای رخ لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

شعر ولادت حضرت عباس (ع)

جمعمان جمع که تا نقشِ خیالی بزنیم
کوچه باغی برویم و پَر و بالی بزنیم
پایِ حافظ قَدح از شعر زلالی بزنیم
جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم

دکمه بازگشت به بالا