شعر هیات

یقین

مادر شکسته تا که مهیا کند تو را

تا آبِ روی آتش بابا کند تو را 

آری یقین تویی سند غربت حسین

وقتی که تیر آمده امضا کند تو را

روضه شیرخواره

بارالها! حسین از آن عشقی

که ز تو منفک است, میترسد

قبر اما عجیب تاریک است

پسرم کوچک است, می ترسد!

تلظی

بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته است
امید ؛بر شش ماه عمر او زمان بسته است

باب الحوائج بودن شهزاده یعنی که
دل برنگاه او مفاتیح الجنان بسته است

باده ها

باده ها سرمست چشم می فروش او شدند
موج ها غرق تلاطم از خروش او شدند

مجتبی زاده سکوت قبل رزمش محشر است
رعدها سرباز لبهای خموش او شدند

بنویسید حسن

شد مقدر که شود جام ؛حسن باده حسین
بنویسید حسن خوانده شود ساده حسین

قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع
مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین

زلف

به دست باد ….نه !صیاد افتاده است موی تو
فدای زلف بی تابت پسر های عموی تو

لب تو آب را می زد صدا اما نمی دانم
به جای آن چه شدکه سنگ می آمدبه سوی تو

خیر البشر

بسم علی حضرت رحمان علی

باطن نورانی قرآن علی

نفس علی روح علی جان‌علی

منکر تو نیست‌ مسلمان علی

بالا

تا وحی آمد مقتدا را برد بالا

دست نبی دست خدا را برد بالا

با دست گرم رحمه للعالمینش

دست یل خیبر گشا را برد بالا

خطبه

کسی نیامده او را علی جواب کند

علی به سمت گدایان خودش شتاب کند

کسی که روی علی ذره ای حساب کند

به آسمان رود و کار آفتاب کند

ماه نهان

ای کاش ببینیم همه ماه نهان را

همراه طلوع تو شروع رمضان را

با تلخی اشک غمت افطار نمودیم

از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را

افتتاح

‎نفس به سینه مبدل به آه خواهد شد
‎بدون تو همه عمرم تباه خواهد شد

‎فدای آن رمضانی که با تو می آید
‎و با حضور تو شامش پگاه خواهد شد

مولا امیرالمومنین

از کران تا بی کران مولا امیرالمومنین
هر مکان و هر زمان مولا امیرالمومنین

در روایت سی هزار عالم خدا آورده است
در روایت شد بر آن مولا امیرالمومنین

دکمه بازگشت به بالا