باید به محله رنگ ماتم بزنم
بر سردر خانه چوب پرچم بزنم
ایام غم و سیاهپوشان شماست
بگذار سیاهی ِ محرم بزنم
باید به محله رنگ ماتم بزنم
بر سردر خانه چوب پرچم بزنم
ایام غم و سیاهپوشان شماست
بگذار سیاهی ِ محرم بزنم
چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من
چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد
شکر خدا که زنده هستم این محرم
بازآمدم زیر لوای اشک و پرچم
گر با بدی با خوبها ،خواندیم درهم
بوده دعای مادرت زهرا مُسلّم
آنانکه روح را به تن مرده می دمند
اشرف ز خلق و ما خلق الله عالمند
اضلاع یک مثلث قائم به خالقند
گاهی حسین ، گاه حسن ، گاه خاتمند
آهی به وسعتِ همه یِ سینه ها بده
امسال شالِ مشکیِ من را شما بده
مادر اگرچه این پسرت ناخَلف شده
با دستِ خود تو لقمه یِ هر روزه را بده
شکر خدا که ماه محرم شروع شد
بغضم شکست و لطف تو نمنم شروع شد
ما را قلیل اشک مقام خلیل داد
کمکم چکید و جوشش زمزم شروع شد
هزار شُکر چشمِ من پُر آب شد حسین جان
دلم برایِ داغِ تو مُذاب شد حسین جان
سحاب رحمتی و ما به زیرِ بارش توایم
که بندگیِ ما از این سحاب شد حسینجان
غم کهنه ی در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است
بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را
از گلوی بغض هایم باز کردم گریه را
مثل یک مادر که فرزندش زدستش می رود
اقتدا کردم به او ابراز کردم گریه را
دنبال پرچم تو به هر سو دویده ام
این عشق را به خون جگر ها خریده ام
هر سال روز اولیه در نماز شکر
گفتم چه خوب شد به محرم رسیده ام
سر رسیده انتظار اما شروع ماتم است
هرچه بارانی شوی در ماه این دریا,کم است
خوب و بد فرقی ندارد بهر شاه کربلا
چون خرید این کریم بن الکریمان در هم است
جانم اسیر باده ماه محرم است
دل آشنا به جاده ماه محرم است
“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”…
یک ذره از اراده ماه محرم است