خو گرفتیم به هجران و گرفتاری خویش
بیقراریم و دچاریم به ناچاری خویش
طلب ما ز کریمان سرِ جایِ خودش است
ما فراموش نکردیم بدهکاری خویش
خو گرفتیم به هجران و گرفتاری خویش
بیقراریم و دچاریم به ناچاری خویش
طلب ما ز کریمان سرِ جایِ خودش است
ما فراموش نکردیم بدهکاری خویش
عاشقی..،نقطه ی پایانی درماندگی است
عاطفه..،مزّه ی شیرینیِ سرزندگی است
عشق..،در مکتبِ توحیدی ما،بندگی است
فِیضِ دارندگی اصلاً به برازندگی است
شوق نماز شکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است.
از امشب با دلم من راهی قم میشوم
در حرم در خیل زائرهای او گم میشوم
لحظهای هم پیش کفترها چو گندم میشوم
بین سیل جمعیت غرق تلاطم میشوم
مِی اگر از قم بجوشد شور شاعر بیشتر
دلم پر میکشد تا شهر قم با شوق بی پایان
سلام ای دختر باب الحوائج! کوثرِ ایران
سلام ای آنکه اهل دل شبانه روز می گردند
شبیه کهکشان دور سرت؛ دلداده و حیران
زهرای ایرانیِ ما زهرا نشان بانو
قربان این بانو و ای قربان آن بانو
از پیش تو تا فاطمه انگار راهی نیست
وقتی که میآیم دَمِ این آستان بانو
گیتی دوباره هدیه ای از ذوالکرم گرفت
زیباترین نگارِ دو دنیا قدم گرفت
یاسی دگر ز عترتِ طه رسیده است
آیینه ای ز حضرت زهرا رسیده است
اگر چه درد … اگر چه هزار غـم داریم
کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم
کنارِ دخترِ بــاران و خواهرِ خورشـــید
بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم
نور جریان یافت و پایان شام ِ تار شد
دل چراغانی شد امشب صاحب دلدار شد
زینبِ ثانی کرامت را به نام خود زد و
دخترانه زد تبسّم! لحظه دیدار شد
شب میلاد تو باید شب میلاد قم باشد
برای دیدن خواهر برادر آمد از مشهد
من از یک جام می نوشم ولیکن از دو میخانه
فراوان زائر از مشهد به پابوس تو می آید
پر و بالم شکسته، میخواهم
سائل آسمان او باشم
مثل جبریل آرزو دارم
خادم آستان او باشم
ما از ازل فقط در این خانه را زدیم
جایی نرفته ایم و به این سمت آمدیم
دلداده ی کریمه ی آل محمدیم
یعنی گدای خواهر سلطان مشهدیم