شعر ولادت امام حسن ع

شعر ولادت امام حسن (ع)

خدا پرده را تا ثُریا گشود
و راهی برای تماشا گشود
خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما
سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود

کریم اهل مدینه

کریم اهل مدینه کریم آل عشق

تو یک نگه بکن آقا به این نهال عشق

دلم فقط به تو دل بسته هرچه بادا باد

مرا رها بکن آقا ز قیل و قال عشق

غلام حسن (ع)

او را خدا ز خاک پیمبر درست کرد

بار دگر علی مکرر درست کرد

عطر تنش زیاس معطر درست کرد

شمس الشموس و نور منور درست کرد

لبم امشب

لبم امشب دوباره شیرین شد
آسمان مدینه رنگین شد
به در خانه علی نور است
در خانه ستاره آذین شد
ای که بر چشم شور و بد لعنت

سنگ نگین

سنگ نگین اگر بتراشم برای تو

باید که از جگر بتراشم برای تو

طوف سرت به شیوه ی حجاج جایز است

پس واجب است سر بتراشم برای تو

قمری می آید …

نیمه ماه رسید و قمری می آید 

خبر آمد که مبارک سحری می آید

ماه در لاک خودش رفت و نیامد بیرون

تا شنید از خود او ماه تری می آید

ابن الکریم

ما از ازل به جز تو هوایی نداشتیم

چشم امید جانب جایی نداشتیم

آواره میشدیم در این شهر بی پناه

جایی اگر به زیر کسایی نداشتیم

تاریخ معطر

وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد

باید که تو را فاطمه مادر شده باشد

جد تو نبی بود نه اینطور بگویم

شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد

برای دست گدایان کریم آوردند

به شوق نام دل آرای مجتبی امشب

بزن به جاده ی عشّاق عشق بسم الله

نقاب می کشد از چهره لولو کوثر

عرق نشسته به پیشانی خجالت ماه

امام کریم ها

ایمقتدای دستِ تمام کریم ها

مولایسبز پوش , امام کریم ها 

ایچشمه سار فیض خدا کوثر لبت

ای جای چشم فاطمه دور و بر لبت 

جناب باران

چه سفره ای , چه کرم خانه ای , چه مهمانی

چه میزبانی و چه روزی ِ فراوانی

چه ازدحام عجیبی یقینا آقا! نیست

گدایی در ِ این خانه کار آسانی

سوره ی بهشت

مرد کریم خانه ی مهمان نواز ها

در دست توست حاجت رفع نیاز ها

تو پادشاه و عالم امکان گدای توست

محتاج بذل و بخشش دست عطای توست

دکمه بازگشت به بالا