شعر ولادت اهل بیت

مولای من

گفتند از کرامت تو… مبتلا شدیم
آدم شدیم با کرمت آشنا شدیم

گفتند با کریم که دشوار نیست کار
ای دومین امام حسن! ما گدا شدیم

دسته گل باغ حیدری آمده است

دسته گل باغ حیدری آمده است
احیاگر فقه جعفری آمده است
در بین ملائکه خبر پیچیده
میلاد امام عسکری آمده است

آقای من

جان می‌دهم فقط و فقط پای سامرا
زاده شدم به شوق تمنای سامرا

دیگر نیازمند کسی نیستم که من
هستم گدای دست تو آقای سامرا

فروغ شمس و قمر وام دارِ منظرتان

فروغ شمس و قمر وام دارِ منظرتان
به ماه، طعنه زند طلعت منوّرتان

سلیلِ سوسن و سنبل، حُدَیث مادرتان
سلاله ات بدرخشد چو تاج بر سرتان

آسمون روشنه ، از جلوه‌ی خورشید چشاته

آسمون روشنه ، از جلوه‌ی خورشید چشاته
آسمون تشنه‌ی نوره تشنه‌ی گوشه نگاته

چه مبارکه وجودت چه گدا نوازه جودت
خوش به حال پادشاهی که در خونه‌ت گداته

مولای من

رسید آنکه ز لعل لبش گهر ریزد
سزد که پیروش از غیر او بپرهیزد
به آیه آیه ی قرآن قسم که این آقا
*ز بند بند وجودش علی علی خیزد

 اصغر چرمی

یا اهل بیت النبوه

به پریشانی هر زلف پریشان سوگند
به نفس‌های لب خشک بیابان سوگند
به تب خاکِ ترک‌خورده‌ی سوزان سوگند
به نمک زار به هر تشنه‌ی باران سوگند

فخر خلائق آمد

از لطف خدا ، فخر خلائق آمد
معشوق دل شیعه ی عاشق آمد
فریاد بزن که بشنود دشمن دین
امروز خود *وعده ی صادق* آمد
 اصغر چرمی

یا اهل بیت النبوه

آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد
بر لب آینه‌ی غمزده لبخند آمد
کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد
آخرین برگه‌ی پیغامِ خداوند آمد

لاحول و لا قوه الاّی رسولان

عبدی که شود مال خدا مال کسی نیست
دنبال کسی باش که دنبال کسی نیست

خرجی گداهای حرم پای کریم است
جز دوست، کسی باخبر از حال کسی نیست

نور محض علی الدوام

آن کسانی که باورم دارند
سائل اما زر و دِرَم دارند
دوستان فقیر من، غنی اند
دیده بر صاحب کرم دارند

حضرتِ شاهِ خراسان

خدا وقتی به جسمَش ریخت در روز ازل جان را
به قلبم داد عشقِ حضرتِ شاهِ خراسان را

دمید از ذره ذره روح خود بر ضامنِ آهو
وَ این یعنی ضمانت کن پس از این هر پریشان را

دکمه بازگشت به بالا