تا به دربند شمیران سر فرو برد آن عزیز
خاک دربند شمیران بر تن تهران سر است
از بزرگان جز بزرگی کی بماند در جهان
سبط اکبر هر چه از خود می گذارد اکبر است
تا به دربند شمیران سر فرو برد آن عزیز
خاک دربند شمیران بر تن تهران سر است
از بزرگان جز بزرگی کی بماند در جهان
سبط اکبر هر چه از خود می گذارد اکبر است
ای که چشمت بحرِ لطف و ابروانت گلشن است
فصل فصل زندگی ام در طلوعت روشن است
سروی و بر قلهٔ قافی تو ای منصور عشق
بلبلِ شوقم که بنیانِ من از گل گفتن است
رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه
نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه
گرفته است بهانه دلم برای مدینه
فدای چار امام گره گشای مدینه
به شیعه ابرو داده وجود زینب کبری
یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری
اگر خالی ست جایش در کسا اما خدا بگذاشت
نماد پنج تن را در وجود زینب کبری
از عشق بخوان به نام زینب
فطرس بگو از مقام زینب
برداشت کلاه از سر خویش
تاریخ به احترام زینب
سائلان در پی عنایاتند
در به در، در هوای میقاتند
شیوهء نوکری بلد بودند
آن گدایان که باب حاجاتند
حسین بود و تو بودی، تو خواهری كردی
حسین فاطمه را گرم، یاوری كردی
غریب تا كه نمانَد حسین بی عباس
به جای خواهری آنجا، برادری كردی
راهِ دل جُز به بی کران نخورَد
جز به کویِ”حسین جان” نخورَد
سر فرازی نصیبِ سر نشود
تا که بر خاکِ آستان نخورد
طلب در محضرت اينگونه مطلب ميشودقطعأ
فرشته بال مي ريزد مقرب ميشودقطعأ
تجلي خدا،ثاني زهرا،نفس پيغمبر
كسي كه اينچنين شد زينت اب ميشودقطعأ
به پیشگاه تو هر کس رسید، زانو زد
اسیر بودی و نزدت یزید(لع) زانو زد
امین وحی در آغاز «سورهی مریم»
همینکه مدح تو را میشنید زانو زد
شروع میشود این شعر تازه با زینب
مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب
هزار فاطمه گفتم هزار تا زینب
سلام حضرت بانو سلام یا زینب
ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
میجنبد آسمان و زمین با اشاره ات
ای درّ آبدار یدالله، تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات