شعر ولادت رئیس مکتب تشیع

شیخ الائمه

ای چشمه ی مهتاب چه ذاتی چه جلالی
آئینه ی ذاتت نگرفته است ، زوالی

ای صاحب کُرسّی فقاهت نفست گرم
تا روز قیامت ، دم ِ علمت متعالی

آقای من

به جای تیغ خون آلود، تیغی جوهری داری
نه از مردان جنگ، از اهل دانش لشکری داری

کلاس درس نه، دکان عشق است این که می بینم
چه آوردی که از هفتاد ملت مشتری داری؟

اهل ایمان

از قضا ما را خدا از اهل ایمان می نویسد
ما أطیعوالله می دانیم ، قرآن می نویسد

قُل تَعالَو نَدعُ می خوانیم ، ثابت می کند ما
مومنِ عشقیم ، آری آلِ عمران می نویسد

نگارِ ما

وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد
یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد

خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما
دنیا ز نورِ تو وُ جَدِ تو منوّر شد

یا اهل بیت النبوه

گرچه خالیست دست‌های گدا
لنگ مدح شماست پای گدا
رونقی نیست در سرای گدا
مانده جانی ولی برای گدا

یا محمدُ یا علی

هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر
خیری ندیده از گداییهای دیگر
من روزی ام را از تو بی منت گرفتم
منت فراوان است درهرجای دیگر

یا صادق آل عبا

وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد
یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد

خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما
دنیا ز نورِ تو و جَدِ تو منوّر شد

یا صادق آل عبا

از قضا ما را خدا از اهل ایمان می نویسد
ما أطیعوالله می دانیم ، قرآن می نویسد

قُل تَعالَو نَدعُ می خوانیم ، ثابت می کند ما
مومنِ عشقیم ، آری آلِ عمران می نویسد

قوامِ عشق

پیچید تا که نسخه‌ی ما را به جامِ عشق
ما را که برد جاذبه‌ی مستدام عشق
گفتیم یاعلی و علی شد قوامِ عشق
یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق

شیخ الائمه

آن صبح رو که مطلع شعرم جبین اوست
موسی به دین اوست و عیسی به دین اوست

هر حلقه حلقه حلقه ی آن گیسوی شبش
آورده است سلسله ای را به مذهبش

امروز نوشتند

امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پرواز کنان راهی دلبر شدنم را
چشمان من از شوق مهیای شراب است
مدیون توام لذت ساغر شدنم را

یا محمد

به جلوه ای بشِکن اقتدار کاهن را
بهم بریز از آغاز خود مدائن را
به نام نامی تو ساوه خشک شد دهنش
که دیده است به خال لبت، قرائن را

دکمه بازگشت به بالا