شعر ولادت امام صادق (ع)

شیخ الائمه

ای چشمه ی مهتاب چه ذاتی چه جلالی
آئینه ی ذاتت نگرفته است ، زوالی

ای صاحب کُرسّی فقاهت نفست گرم
تا روز قیامت ، دم ِ علمت متعالی

از دایره ی شبهـه و تشکیـک درآید
یک ذره یقینت برسد گر به « غزالی »

بی جلوه ی چشمت ، نبرد راه به جایی
هم دشمن مبغوض تو،هم شیعه ی غالی

( ما افقهَ مِن جعفر ِ) دشمن سندی شد
در مدح تو از ، جانب اشباح ِ رجالی

ای مدرسه و منبر و محراب و مراجع
افتاده به پای تو ، چنان میوه ی کالی

شد صاحب فیض از دم تو جابر حیان
شاگرد کلاس تو ، « ابو حمزه ثمالی »

بی فیض تو علامه شدن کار محالی است
ای مَشی ِ بلندت ، به جهان رو به تعالی

ای پاسخ آماده ی هر پرسش دشوار
در ذهن فقیهانه نمانده است سئوالی

در رگ رگ هر مأذنه هر روز سه دفعه
با لطف تو ، جاری شده ، آواز بلالی

باران شده سرمست تو ای ابر کرامت
ای کاش ببارید ، بر این کاسه ی خالی

صد شکر که در پای تو یکریز زبان ریخت
طبـع ِمـن دلــسوختـه ، بـا ایـن کـر و لالـی

 روح الله قناعتیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا