لبت شکفت جهان زشت بود و زیبا شد
تمام آنچه خدا داشت در تو پیدا شد
نگاه آمنه بود و تو بودی و باران
نگاه کردی و عشق آن دقیقه معنا شد
لبت شکفت جهان زشت بود و زیبا شد
تمام آنچه خدا داشت در تو پیدا شد
نگاه آمنه بود و تو بودی و باران
نگاه کردی و عشق آن دقیقه معنا شد
ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است
زمین دور خودش می گردد و بسیار خوشحال است
فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است
در زمانی که جهان از جهل , غرق ظلمت است
آمد آن خورشید, که نورش دلیل خلقت است
آمده حُسن ختام و سَروَر پیغمبران
آنکه توصیفِ جمالش کار این جمعیت است
خدای آینه از جنس دلبری بودی
صفای عطر بهشتِ معطری بودی
توپیش ازآن که خدا فکر خلقتی باشد
در آسمانِ وجود اهل سروری بودی
روزیکه از وجود, دوعالم معاف بود
نور شما به عرش خدا در طواف بود
ارواح و نور و طینت تان پاکِ پاکِ پاک
یعنی وجودتان ز ازل صافِ صاف بود
به احترام تو عالم قیام خواهد کرد
به نام نامی تو احترام خواهد کرد
فروغ ماه رخت انتشار خواهد یافت
جهان به فر و شکوهت سلام خواهد کرد
ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم
اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم
پخته ی عشقیم, در دوران کالی نیستیم
با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم
سحرِ مکه صفایِ دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها , اثری پیدا کرد
کعبه می خواست که دل را زِ بُتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
آنگونه که به یُمن قدومت در این سرا
ساوه بدون آب و سماوه پرآب شد
این ساوه های چشم مرا هم سماوه کن
ناگفته این دعای دلم مستجاب شد
هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر
خیری ندیده از گداییهای دیگر
من روزی ام را از تو بی منت گرفتم
منت فراوان است درهرجای دیگر
سایه یِ رحمتِ ایزد به رویِ سَر دارم
شـکرُلِلَّـه به دلـم مـِهرِ پیمبـر دارم
توصیه هایش اگر حلقه یِ گوشم باشد
می شوم عرش نشین ساقی کوثر دارم
عاقبت زلف تو را باد بهم می ریزد
دل از این لطف خداداد بهم می ریزد
حرف شیرین شده, فرهاد بهم می ریزد
اینکه می آیی و رخساره بر افروخته ای