طریق الحسین

وای وای

در کوچه ی وصال زبس من دویده ام
اینک کنار مضجع پاکت رسیده ام

ای در تراب خفته ببین زینب آمده
شاید به جا نیاوری ام قد خمیده ام

چله گرفتیم

چله گرفتیم و کماکان گریه کردیم
موکب به موکب در بیابان گریه کردیم

در روضه‌‌ی تو هفت پشتم فیض بردند
وقتی که پشت مرز مهران گریه کردیم

مهمان برایت آمده

مهمان برایت آمده آن هم چه مهمانی
جان تو نه ! آمد بسویت بهتر از جانی

چشم تو روشن در مزار ای پیرهن پاره
که فاتحه خوان تو شد پاره گریبانی …

أخی أُختک فداک

مثل هلال بود که نوری شکسته داشت
آن خواهری که قلب صبوری شکسته داشت
کوه غیور بود و غروری شکسته داشت
آیینه کاروان بلوری شکسته داشت

چهل منزل

چهل منزل پناه آورده ام از غم به تنهایی
سراپا سوختم از ماتَمت هر دم به تنهایی

قیامی را که تو آغاز کردی جاودان کردم
ندیدم غیر زیبایی و دیدم غم به تنهایی

عجب کاروانی

عجب کاروانی شد این کاروان
پای غصه های تو از تاب رفت
ما هشتادو چارتا بودیم رفتنه
ولی کم کم این قافله آب رفت

چهل سال گذشت

این چهل روز عدو سنگ به ما زد بد زد
هر که آمد غم من دید مرا زد بد زد

شد چهل روز نه،انگار چهل سال گذشت
غمت آتش به دل ارض و سما زد بد زد

عزیزم حسین(ع)

اگر چه چند خشکیده نهال از گلشن آوردم
ولی از شام غم سوغات صبح روشن آوردم

حسین جان نیمه جانی دارم و آن هم به صد زحمت
به سوی تربت پاکت به صد جان کندن آوردم

دریای بیکران

بیرون زدی به شوق حرم بی معطلی
با چشم خیس از حرم مرتضی علی

با هر قدم به زمزمه سرگرم رفتنی
سرگرم راه رفتن و لبیک گفتنی

توی این مسیر

توی این مسیر خیلیا جون دادن
باید قدر بدونیم که راحت میایم
مسیری که چند روز تو راه بودن و
داریم با ماشین تو یه ساعت میایم

حسین جان

فطرس گدایِ هر شبِ صحن و سرای توست
هر کس که سینه زن شده تحت لوای توست

هر جای این جهان که نظر می کنم تویی
یعنی که جای جای جهان کربلای توست

موکب به موکب

فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت
آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت

انگار بوی تربت مُهر مرا داشت

دکمه بازگشت به بالا