طریق الحسین

قدکمان برگشته‌ام

سَرو رفتم از کنارت؛ قدکمان برگشته‌ام
سبز از باغت سفر کردم؛ خزان برگشته‌ام

راهِ پروازم به دستِ ریسمانی بسته شد
با پَرِ زخمی به بامِ آسمان برگشته‌ام

اربعین است

اربعین است و ببین که پر شکسته آمدم
ساقی اشکم..ولی ساغر شکسته آمدم
از رقیّه دخترت پرسش نکن سالارِ عشق
خوب می دانی که من هم سرشکسته آمدم

فراقِ لاله ها

اربعین است و فراقِ لاله ها
سینه ی ما و هزاران ناله ها

آمده جابر به دشتِ کربلا
شوقِ دیدارِ حسینِ سر جدا

بنده ات آمد

بنده ات آمد اعتراف کند
دل خود را دوباره صاف کند

بودم عمری اسیر و سرگردان
دست من را بگیر و برگردان

من رسيدم از سفر

من رسيدم از سفر اما حسين
داغ ديدم هر گذر اما حسين
ريخت از من بال و پر اما حسين
مجلس مى بيشتر اما حسين

اربعین را چه کنم؟

حاجت آورده و در پایِ علَم ریخته ام
باز هم بغض ِ گلو را به قلم ریخته ام

قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس
عرقِ شرم در ایوانِ حرم ریخته ام

جا ماندم

از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه

حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه

دل شکسته آمدم

دل شکسته آمدم ای یار..تحویلم بگیر
خسته ام بدجور ای غمخوار تحویلم بگیر

خواب می دیدم پیاده می روم کرببلا..
ظاهراً حالا شدم بیدار…تحویلم بگیر

سالار زینب

بعد از تو چهل مرتبه طوفان دیدم
من زلف تو را به نی پریشان دیدم
سرسبزی کوفه را بیابان دیدم
والله که سختی فراوان دیدم
گفتم که فراق را نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم

ما گداییم

ما گداییم به عشق کرمت می آییم
همه با بیرق عشق و علمت می آییم
هر قدم ما به هوای قدمت می آییم
کوله بر دوش به سمت حرمت می آییم

نذر سر تو

می آورم سمتِ زیارت, کاروان را
یک کاروان از یاس‌های ارغوان را

بالا سر و, پایینِ پا, فرقی ندارد
آورده ام پیش تو این قَدّ کمان را

چله گرفتم

یک اربعین آتش گرفتم از فراقت
آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت

تا که دوباره زائرت باشم برادر
چله گرفتم, چله در رخت اسارت

دکمه بازگشت به بالا