چهل روزه تو نیستی پیش زینب
چشش خونه، دلش آتیشه زینب
چهل روزه سرم بیسایبونه
سرت رو نی برام روضه میخونه
چهل روزه تو نیستی پیش زینب
چشش خونه، دلش آتیشه زینب
چهل روزه سرم بیسایبونه
سرت رو نی برام روضه میخونه
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده ها
گریه باید کرد بر اقبال ما جامانده ها
درد را همدرد ، جور دیگری حس می کند
فطرس امروز آمده دنبال ما جامانده ها
در خلوت شبانه ی ما پا گذاشتی
منت به بی کسی شب ما گذاشتی
نالایقی من به حضور تو می رسید
دیدار را به شاید و اما گذاشتی
پایان عشق بسته به آغاز کربلاست
بی سر شدن به عشق خدا راز کربلاست
راهی که تا به عرش خدا می برد مرا
قطعاً مسیر جاده ی پرواز کربلاست
دارد غم تو شور به پا می کند حسین
هر عاشق عزم کرب و بلا می کند حسین
پیر و جوان به سوی مزار تو راهی اند
شوق زیارت تو چه ها می کند حسین؟!
بخر مقابل چشمانِ خوبها بد را
نشان بده به همه لطفِ بیش، از حد را
ببخش، حاجتِ من کمتر است، از کَرمت
خودت بخواه، برایم هر آنچه باید را
به کربلا نرفتهها! حسین را صدا کنید
میان اشکهای خود خدا خدا خدا کنید
زیارت حریم عشق اگر نصیبتان نشد
به جای دیدن حرم دری به گریه وا کنید
یک اربعین چو کاسه ی خون هر دو دیده شد
یک اربعین سرت به سر نیزه دیده شد
یادم نمی رود که در اینجا چه دیده ام
گلهای باغ فاطمه با خنده چیده شد
از اول گل هر سخن بود زینب
کسای روی پنجتن بود زینب
چنان مادرش ممتحن بود زینب
بدون تبر بت شکن بود زینب
…و سر شکسته به پای پیاده می آیم.
به شوق آبله بستن به جاده می آیم.
سه روز خانه به دوشی به وصل می ارزد.
به این دلیل فقط بی اراده می آیم.
آمدم آمدم چه آمدنی
زخمی از جنگ عرصه ی شامات
هر که را زنده بود آوردم
آمدم با تتمه ی سادات
باید برای خود غزلی دست و پا کنم
تا واژه واژه دِین خودم را ادا کنم
چندی است واژه ها به سراغم نیامدند
پس من چگونه عرض ادب بر شما کنم؟