عباس احمدی

جانم آقا

آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بی‌امام شد

دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد

باب عرفان

نگاهت مبداء تاریخ انسان است آقاجان
نگاهی که قسیم کفر و ایمان است آقاجان

خدا با قصه ی پر غصه ی یوسف به ما آوخت
همیشه جای خوبان کنج زندان است آقاجان

بیت الاحزان

شام غریبان می شود در خانه، بی تو
چون بیت الاحزان می شود در خانه، بی تو

من با حسن آرام می سوزیم، اما
زینب پریشان می شود در خانه، بی تو

رزق گریه

دیده آن گاه که با اشک ملاقات کند
رزق گریه طلب از مادر سادات کند

گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست
“گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند”

نوکر شبیه ما که زیاد است

مِهر کسی به جز تو به دل, جا نمی شود
بی ذکر یا حسین دلم وا نمی شود

حتی خدای عزّ و وَجل هم عقیده داشت
دین, بی قیام سرخ تو احیا نمی شود

شعر روضه فراق امیر المومنین (ع)

پدرم مرد با خدایی بود
مهربان بود مثل دریا بود
روی پیشانی پر از چینش
اثرات سجود پیدا بود

شعر روضه حضرت زهرا(س)

دیده آن گاه که با اشک ملاقات کند
رزق گریه طلب از مادر سادات کند
گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست
“گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند”

مناجات با امام زمان عج در فاطمیه

تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

من در میان جمع و دلم سمت سامراست
آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است

جوادالائمه علیه السلام

آن روز کاظمین چو بازار شام شد

دنیا برای بار نهم بی امام شد

دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت

آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد

من نوکرم

مننوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

نوکرنبوده ای که بدانی چه می کشم

 

هرکس به عشق هیئت تو کرده خدمتی

منکفش جفت می کنم و مست و سرخوشم

 

تا لالگون شود

تالالگون شود کفنم بیشتر زدند

ازقَصد روی زخم تنم بیشتر زدند 

قبلاز شروع ذکر رَجَز مشکلی نبود

گفتمکه بچه ی حسنم بیشتر زدند 

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

نوکر نبوده ای که بدانی چه می کشم

هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی

من کفش جفت می کنم و مست و سرخوشم

دکمه بازگشت به بالا