بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین
سفره ی دل را همیشه پیش تو وا میکنم
مونس تنهایی ام… گرمی مژگانم حسین
بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین
سفره ی دل را همیشه پیش تو وا میکنم
مونس تنهایی ام… گرمی مژگانم حسین
عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است
هجران زده به حال پریشان دلش خوش است
عشق است هرچه را بپسندی برای من
دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است
باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده ست… زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت:
دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم
غرق محبتیم…به دنبال وصلتیم
هجران کشیده ایم…گناهی نکرده ایم
از دوری نگار پر از درد غربتیم
از بس که تلخی غم هجران چشیده ام
جانی نمانده است برایم…بریده ام
عیب وصال چیست نصیبم نمی شود؟
خیری که از فراق و جدایی ندیده ام
دائما از بعد پیغمبر اذیت می شوم
خیلی از تنهایی حیدر اذیت می شوم
تا که می بینم کسی جای علی این روزها
بین مردم می رود منبر اذیت می شوم
امشبم را سحر نمی آید
خواب, در چشمِ تر نمی آید
مدحش از من که بر نمی آید
چون سکینه دگر نمی آید
غصه میان سینه ی ما جا گرفته
ظلم و جنایت کل دنیا را گرفته
غربت میان شیعیان بالا گرفته
امروز قلب یوسف زهرا گرفته
بابا من از دنیای بی تو دل بریدم
یک روز خوش بعد از تو در دنیا ندیدم
هر چند که دیر آمدی عیبی ندارد
شکر خدا امشب به دلدارم رسیدم
یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست
تو دعامان می کنی,ما بی محلی می کنیم
هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست
یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری
سینه زنی و شور و ماتم را نگیری
خیلی میان روضه هایت سود کردیم
یک موقع از ما روضه و غم را نگیری
منم مجنون و دلتنگت,تویی دلبر تویی لیلا
رسیدی کنج ویرانه,قرار این دل شیدا
در این ایام تنهایی,قسم بر جان بابایی
برای دخترت هرشب,تویی شیرین ترین رویا