غریب مدینه

چشمی که یک دریا

چشمی که یک دریا حسینی اشک دارد
تازه تواند بر حسن یک قطره بارد
حتماً غریبیِ حسینش را چشیده
آنکه غریبیِ حسن را خون ببارد

حسنیه به پا کنیم

باید به پای عشق حسن جان فدا کنیم

در عمق سینه ها حسنیه به پا کنیم

باید برای اینکه محب حسن شدیم

روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم

کم گفتی

شاعر از سوز دل و درد و غمش کم گفتی
از دل خسته و از قد خمش کم گفتی
زان همه غربت اندر حرمش کم گفتی
هرچه گفتی به خدا از کرمش کم گفتی

کلبه ی غم

سینه ام کلبه ی غم و غصه
حال و روزم همیشه بارانی
تک و تنها میان حجره ی خود
مانده ام بادل پریشانی

یعنی صبر

جمله ها داشته حرفی نزدن یعنی صبر

سفره داری وسط رنج و محن یعنی صبر

اولین آیه قرآن شما حا یا صاد

ترجمه گشته بدین شکل حسن یعنی صبر

علت عاشقی ام

علت عاشقی ام دست کریمانه ی توست

چشم امید من آقا به در خانه ی توست

روی خاک قدمت صورت خود میکشم و

به اشاره همه گویند که یوانه ی توست

مجتبی

چشم انتظار صوت تو محراب  مجتبی

محتاج سفره ات من بی تاب مجتبی

ای چلچراغ قبر تو مهتاب مجتبی

جان می دهم به پای تو ارباب مجتبی

عزیز دل بوتراب

دنیا چه با عزیز دل بوتراب کرد؟

ابری رسید و خون به دل آفتاب کرد

سنی نداشت یک شبه مویش سفید شد

رویش حنا کشید غمش را خضاب کرد

ای مادری ترین

ای مادری ترین پسر فاطمه , حسن!

ای مجتبی ترین ثمر فاطمه , حسن !

آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد

با اینکه هست تاج سر فاطمه , حسن!

کابوس های کوچه رهایت نمی کند

دارم به سرخیِ جگرت گریه می کنم

بر آه آهِ دور و برت گریه می کنم

امشب به بغض حنجره ات فکر می کنم

با اشک های چشم ترت گریه می کنم

آفریده شد …

تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد

با راه رفتن تو قدم آفریده شد

خالق نشسته بود که مدح تو را کند

اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد

سکوت

سکوت, زهر شد و در گلوی مجنون ریخت

دل شکسته ی لیلا از این مصیبت سوخت

به یاد خاطره های کریم آل عبا

تمام خاطره هایم در اوج غربت سوخت

دکمه بازگشت به بالا