قاسم صرافان

دست مشکل گشای کرار

از قدیم و ندیم می گویند:

دست بالای دست, بسیار است

دست بالای دست ها… اما

دست مشکل گشای کرار است

میکده غیب

امشب از میکده غیب رسیده‌است پیامی

به تو ای دخترِ ساقی! برسانیم سلامی

بسپاریم به شعری دل بیمار به دستت

و بخوانیم دوبیتی و بگیریم دو جامی

در دل کعبه نشستی

و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد
دیگران را  پس از آن خلق پیِ حیرت کرد

 

در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد
کعبه حاجی شد و آماده‌ی چرخیدن شد

تبت یدا…

درکوه انعکاس خودت را شنیده ای

تا دشت ها هوای دلت را دویده ای

در آن شب سیاه نگفتی که از کدام

وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده ای ؟

خداوند علی گفت

و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد

دیگران را  پس از آن خلق پیِ حیرت کرد

در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد

کعبه حاجی شد و آماده‌ی چرخیدن شد 

ولادت بانو…

و خدا خواست که ازهر بشری سر بشود

در دلش چشمهبجوشاند و کوثر بشود

سدره ی عشق از ایننهر تناور بشود

عالم از بوی خوشیاس معطر بشود

قصه‌ی عشق آخری دارد

قصه‌ی عشق آخری دارد

عاشقی روی دیگری دارد

گاه آن روی عشق پنهان است

گاه راه از میان توفان است

زندگی چیز دیگری شده

زندگی چیز دیگری شده است تا به نامت رسیده ایم حسین

عشق سوغات کربلاست اگر مزه اش را چشیده ایم حسین

هر دلی را به دلبری دادند هر سری را به سروری دادند

ماکه هر وقت گفته ایم خدا از خدایت شنیده ایم:حسین

اباصلت

لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را
قرارست امشب جوادم بیاید

حبُّ الحسین

تا پیشکش کنم بجز این سر نداشتم
رویم سیاه!  تحفه‌ی بهتر نداشتم

و هو العلی

«ربنا آتنا» نگاهش را, که هوایم دوباره بارانی است
السلام علیکْ یا دریا که دلم بی قرار و توفانی است

«اِنّ فی خلق» تو خدا هم مست, روحْ حیران, فرشته‌ها هم مست
«
اِنّ فی خلق» تو زمین مبهوت, زیر یک آسمان پریشانی است

قلندر مستی

معادلات جهان را علی‌(ع) ! بههم زده‌ای تو
بگو چگونه کنارخدا قدم زده‌ای تو؟

به گوشه گوشه‌یعالم اگر قلندر مستی است,
لبی به گوشه‌یجامش – به مِی قسم! – زده‌ای تو

دکمه بازگشت به بالا