مریض آمده اما شفا نمیخواهد
قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای پیش تو بودن بهانهایکافیست
بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد
مریض آمده اما شفا نمیخواهد
قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای پیش تو بودن بهانهایکافیست
بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد
بیا دوباره برای ما بخوان تو خطبهی خلقت را
که پرده پرده فرو ریزی از این زمانه جهالت را
چه اتفاق پر از نوری در ارتفاع دلت رخ داد؟
که از زبان تو جاری کرد هزار چشمهی حکمت را
دیگر خبر از صدای دستاسی نیست
در باغچهی حیاط ما یاسی نیست
سیلی, … آنهم به روی زهرای حسین
افسوس که در مدینه عباسی نیست
شاعر: قاسم صرافان