محرم و صفر

پاهای مغیلان زده ی

روضه ی سوختن کرب و بلا را دیده
او وداع حرم و خون خدا را دیده
قاتل و مقتل کلِّ شهدا را دیده
عصر آن واقعه قحطی حیا را دیده

صاحبِ صحیفه ای

باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت
یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت

هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش
پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت

مصحفِ روضه‌

چهل سال است، مقتل می‌چکد از چشم‌های من
چهل سال است گودال است، هر جایی برای من

چهل سال است، ابرِ اشک‌ریزی بر سرم دارم
که می‌بارد برای تشنه‌لب‌ها؛ پا به پای من

یا سیدالساجدین

نشستم یه گوشه با حال خراب
شدم نی که از غم حکایت کنم
گلومو گرفته یه بغض غریب
میخوام قصه ای رو روایت کنم

یا علی ابن الحسین(ع)

عجیب نیست که نامش علیّ سجاد است
که سهمش از همه دنیا حریم سجاده ست

حسین را پسر است و به مجتبی داماد
شگفت! از دوجهت نسل او علی زاده ست

غم دل

نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..
غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است

به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر..
زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است

غریبانه

یاسی به رنگ سبز زِ گلخانه میرود
یارب خدایِ درد زِ کاشانه میرود

پیچیده بینِ چادرِ خاکی مادرش
بر دست‌ها , غریبه‌ای از خانه میرود

شعر روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع)

این دو چشم است که ماننددو دریا شده است

آه برخیز و ببین خیمه چه غوغا شده است

جرأت دست زدن بر تن تو نیست مرا

چقدر تیر در این پیکر تو جا شده است

تازه داماد کربلا, حضرت قاسم علیه السلام

وصیت 

مرغ باغِ حسنم تشنه ی چشمانِ حسین

خون من ریخته بر گوشه ی مژگان حسین

با سرشک بصرش کرده وصیت پدرم

دل خود وا ننهم از سرِ پیمان حسین

شعر روضه حضرت رقیه (س)

یک نیمه شب بهانه ی دلبر گرفت و بعد

قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد

اما نیامده ز سفر مهربان او

یعنی دوباره دل دختر گرفت و بعد

تا خون شهید کربلا می جوشد

تا خون شهید کربلا می جوشد

با یاد محرم دل ما می جوشد

داغ غم او همیشه عالم سوز است

تا هست خدا خون خدا می جوشد

حضرت رباب س

رباب است و خروش و خسته حالی

به دامن اشک و جای طفل خالی

اگر گهواره را پس داده بودند

دلش خوش بود با طفل خیالی

دکمه بازگشت به بالا