با هر یه نیزه که میره تو تنت
تیر میکشه پیکر من برادر
پاشو تا فریاد نزنه سر من
بعدِ تو شمر بد دهن برادر
محمد حسین ذاکری
وقتی محرم میرسه تو روضه
سینه زنا رو میخره رقیه
اسمتو وقتی میگم اشکم میاد
اسمِ تو گریه آوره رقیه
لطفِ بی انتهای شش ماهه
کرده ما را گدای شش ماهه
وقت حاجت همیشه می افتند
سرفرازان به پای شش ماهه
ز دلها تا قیامت مِهرِ زهرا در نمی آید
به لبها واژه ای زیباتر از کوثر نمی آید
مَلَک می پَروردَ از خاک پای فضه ی زهرا
و عبدی چون غلامِ خانه اش قنبر نمی آید
خورشید گرمِ دیدنِ رخسارِ ماهِ توست
هر کس بها گرفت,یقین در پناهِ توست
آدم شدم به لطفِ عزای مُحَرَمَت
این عبدِ رو سیاهِ خدا,سر به راهِ توست
ناز و نعمت سرِ این سفره ی احسان دادند
فرصتِ بندگی و توبه فراوان دادند
و چه زیباست در این ماهِ عزیزِ رمضان
به لبِ سینه زنان ذکرِ (حسین جان)دادند