قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست؟
تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی
و این مزار, مزار تو نه مزار علیست
محمد علی بیابانی
تو بیقراری و من نیز بیقرارترینم
که من غریب ترین مرد در تمام زمینم
کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم
نشسته است از این سو فراق تو به کمینم
ای روشنایی سحر فاطمیه ام
صاحب عزای خونجگر فاطمیه ام
ایام می روند به امید دیدنت
یک بار رد شو از گذر فاطمیه ام
فقط نه صبحِ من از ابرهای تار پُر است
گلویِ جاده هم از بُغضِ انتظار پُر است
بیا که زردی پائیز با تو بی معناست
چرا که عهدِ تو از سبزیِ بـهار پُر است
دلمشور می زد که از دور دیدم
دوپیغام سرخ از بیابان رسیدند
سوارانیاز کوفه و غصه هایش
کهپیغمبر روضه یک شهیدند
خورشید پشت ابر! نشانی به ما بده
ای ماه! مژده رمضانی به ما بده
مثل نسیم صبح از اینجا گذر کن و
باد صبای مشک فشانی به ما بده
این که از زهر جفا جای به بستر دارد
طشتی از خون دل خویش برابر دارد
چشم هایش به در و منتظر آمدنی ست
زیر لب زمزمهٔ مادر مادر دارد
هر چند زخم کاری روی سرم شدی
اما علاج این دل زخمی ترم شدی
ای تیغ… حاجتم که روا شد… ولی بدان
تیری به قلب غم زده? دخترم شدی
از عالم بالاست شمیمی که رسیده
این سفرهٔ رنگین و نعیمی که رسیده
امشب به در خانه معبود ببخشند
هر بنده عاصی و رجیمی که رسیده
ما از قدیم شهره ی افلاک گشته ایم
زمزم نخورده ایم ولی پاک گشته ایم
قالو بلی نگفته اسیر کسی شدیم
آری به پای مقدم او خاک گشته ایم