جامه ایسبز به تن پوشیده
کــوچه رایک تنــه می آرایــد
مردم شهربه هم می گویند:
«شاد بودنبه علی می آید»
جامه ایسبز به تن پوشیده
کــوچه رایک تنــه می آرایــد
مردم شهربه هم می گویند:
«شاد بودنبه علی می آید»
شد دوباره سالگرد عاشقی
آمده فصل نبرد عاشقی
نسل من عاشق ترین نسل هاست
ما همه هستیم مرد عاشقی
زمان فراهم مستی و باده نوشی شد
زمان آمدن مرد می فروشی شد
برای شیعه,فقط وقت رستگاری بود
میان خانه مولا هوا بهاری بود
شده امشب شراب و می لازم
دم افـــطار بــر لــب صائم
ساقی سفره ضیافت شد
آنکه لـــطفش به ما بود دائــم
دلم ازوحی نگاه تو مسلمان شده است
خمابروی شما آیه ی قرآن شده است
من غزلاز تو نگویم که کمیتم لنگ است
ازکرامات تو دعبل شدن آسان شده است
همدمیار شدن دیده تر می خواهد
پیرمیخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقیکار دل مصلحت اندیشان نیست
قدماول این راه جگر می خواهد
مرغ روحم یکه تازی می کند
با دل سرگشته بازی می کند
پر گشوده از درون تا به برون
تا سراید شرح شوق در درون
نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا
چقدرمحترم است این گدای با آقا
نشسته ام بنویسم حسن , کریم , کرم
مدینه ,سفره ی آقا , برو بیا , آقا