قلم در دست می گیرم ولی ذهنم پریشان است
چه بنویسم از اوصافش؟ که او پیدا و پنهان است
صراط المستقیم و نقطه ی در باء بسم الله
علی تفسیر قرآن نه علی خود روح قرآن است
قلم در دست می گیرم ولی ذهنم پریشان است
چه بنویسم از اوصافش؟ که او پیدا و پنهان است
صراط المستقیم و نقطه ی در باء بسم الله
علی تفسیر قرآن نه علی خود روح قرآن است
درمحفلی که نام تو باشدگناه نیست
غیرازدودست توبخدا تکیه گاه نیست
درمکتب تو بحث سفید وسیاه نیست
حالم بدون یاد نجف روبه راه نیست
اگرقرار شود با نگار , سر بشود
خدا کند که شبم دیرتر سحر بشود
اگرچه بی خبری , راحتی به بار آرد
دلی خوش است که از درد با خبر بشود
ما بادهدر پیاله ی عمار می خوریم
پای ِبساط میثم تمار می خوریم
تنها بهخرج حیدر کرار می خوریم
خرده نگیر!بر درودیوار می خوریم
هر صفا با علی صفا دارد
هر کسی با علی خدا دارد
روی قلب ستاره بنویسید
مثل آقای ما کجا دارد
بر بلندای فلک ذکر ملائک یا علیست
هر که گوید یا علی در روز محشر با علیست
در طواب کعبه گر با دیده ی دل بنگری
هر طرف آئینه ای باشد کزان پیدا علیست