مرضیه عاطفی

یا حسن

قوّت بال و پرم، یا حسن بن علی(ع)
با تو شدم محترم، یا حسن بن علی(ع)

باز هم از جانِبت آمده یک یاکریم
پَر زده دور و برم، یا حسن بن علی(ع)

پشت درت

حالِ دلم آرومه این روزا
با تو چه اوقاتِ خوشی دارم
تا «یا علیُ یا عظیم» میگم
فوراً گره وا میشه از کارم

بخشیدی

هر بار دلم خسته شد از بارِ گناهی
شرمنده و بیتاب کشیدم دو سه آهی

با اشک نشستم دم ِ «ألعفو» گرفتم
در بازدمم دیده نشد ذرّه گناهی

بدعادت شده ام

این غربتِ حیران شده را دوست ندارم
دلشورۂ پنهان شده را دوست ندارم

بر دردِ فراق تو بدعادت شده ام! چون
بیماری درمان شده را دوست ندارم

خوش قد و بالا

خبر رسیده که آقایمان پدر شده است
پسر رسیده؛ پدر صاحبِ سپر شده است

جوانِ خوش قد و بالای خانه ی لیلا
برای سید و سالارمان ثمر شده است

شهزاده

دل از ما بُرد و او را حضرتِ دلبر تصوّر کن
جهان را اینچنین با جذبه ای دیگر تصوّر کن

صدایش زد علی(ع) تا چشم ِ دشمن کورتر باشد
دلِ اربابمان را خانۂ حیدر تصوّر کن

یادش بخیر

حالِ خوب و اشتیاقِ دم به دم یادش بخیر
کوچه های خلوت و پُر پیچ و خم یادش بخیر

زیره و عطرِ حرم! عطرِ نبات و زعفران
حسّ دلتنگی و بغض ِ بیش و کم یادش بخیر

زین العابدین

دور و برش دلداده ی ماهر ندارد
از شیعیانش یک نفر عابر ندارد

مردی که فرمان می پذیرد عرش از او
بالاسرش یک خادم ِ حاضر ندارد

غربت کربلا

بی هیاهو و بی صدا…خلوت
آستانِ گره گشا خلوت

پرچم ِ رویِ گنبد آشفته
حرم شاه با وفا خلوت

نگین پنجم

خبر پیچیده در عالم که درّ ناب می آید
نگین پنجم ِ آل کسا؛ ارباب می آید

در آغوشش گرفته فاطمه، یکریز پیغمبر-
برای بوسه بر لبهای او بیتاب می آید

محض تسلّایِ رباب

چه عزادار شدم! در دلم افتاده شرر
خبر آوردی و شد دلهره سوغاتِ سفر

کاش می آمدم و محض تسلّایِ رباب(س)
میزدم گریه کنان از غم ِ شش ماهه به سر

أمن یُجیب

جذبه از یاقوت و گوهر میرود
سورۂ اخلاص و کوثر میرود

زجرها دیده ست اما غرق شوق؛
محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود

دکمه بازگشت به بالا