دوباره شب شد و از صبح تا همین حالا
چقدر خاطره از ذهن او گذر کرده
پس از حدود چهل سال گریه ؛ عمرش را
به یاد پیرهن پاره پاره سر کرده
دوباره شب شد و از صبح تا همین حالا
چقدر خاطره از ذهن او گذر کرده
پس از حدود چهل سال گریه ؛ عمرش را
به یاد پیرهن پاره پاره سر کرده
پیرمرد ِ بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم