گذر از کوچــه دلبـر جگری می خواهد
نه فقط پای که جانانه سری می خواهد
خرمن سینه مجنون به نگاهی می سوخت
گرمی محفـل لیلی شــرری می خواهد!
گذر از کوچــه دلبـر جگری می خواهد
نه فقط پای که جانانه سری می خواهد
خرمن سینه مجنون به نگاهی می سوخت
گرمی محفـل لیلی شــرری می خواهد!
خدا را شکر مهمان حسینیم
به لطف تو سر خوان حسینیم
خدا را شکر هیئت خانهء ماست
پذیرای محبــــــان حسینیم
ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم
بــا راه بنده گـی خـدا آشــنا شدیم
هرکس وسیله داشت برای هدایتش
ما با نســیم روضـهء تو با خــدا شدیم
گویا به سر رسیده غم انتظــارها
از راه آمده است نگــارِ نگـــارها
بابا خوش آمدی, قدمت روی چشم من
چشمی که خون شده ز غم روزگارها
آخرعشـق تو مرا اهل سحــر خواهد کرد
چشمخشکیده ام از مهر تو تر خواهد کرد
بندهءخوب شدن بسته به یک غمزه توست
گوشهچشمت دل ما زیر و زبر خواهد کرد