دلم محو کرامات حسین است
گدایی در خرابات حسین است
هنوزم مست ذکر یا حسینم
هنوزم این دلم مات حسین است
دلم محو کرامات حسین است
گدایی در خرابات حسین است
هنوزم مست ذکر یا حسینم
هنوزم این دلم مات حسین است
هرکس که گفت حسین بوی خدا گرفت
دردیدگان حــــضرت صدیقه جاگرفت
درچشم شیعه شعبه ای از حوض کوثر است
این رزق را ز حضـــــرت خیرالنسا گرفت
روی پر جبریل بودم که مرا برد
گفتم نجف می خواهم… اما کربلا برد
جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است
حظّی که بال فطرس از بام شما برد
الحق کریمان سفره ای پر نور دارند
در آن غذاهای لذیذی می گذارند
الحق غذای روحی ما دست آنهاست
آنها به جز اکرام که کاری ندارند
ما روضه دار حضرت خیرالنسا شدیم
در روضه های حضرت مادر فدا شدیم
شکر خدا که نان حسنیه می خوریم
شکر خدا که از همه عالم رها شدیم
همه ی رحمت حق را به گدا بخشیدند
به گدایان شما دست دعا بخشیدند
نفسم تنگ شد از جرم و خطا و نیرنگ
تا که رفتم به حریم تو هوا بخشیدند
باز آمدیم و جمع شدیم از برایتان
تا رزق مان دهی که بباریم پایتان
راه نفس کشیدنمان تنگ می شود
هر جا که یاد می شود از کربلایتان
روزی که شود “اذاالسماالنفطرت“
وانگه که شود “اذاالنجومالنکدرت“
من دامن تو بگیرم اندر سئلت
گویم صنما “بای ذنب قتلت“
فکر وذکرم همه این بود که نوکر باشم
سگ قلاّده گلاویز دم در باشم
فکر و ذکرم همه این بود که مجنون باشم
دائم الخمر می, ازساحل کوثر باشم
از هرچه هست و نیست دگر بی نیاز شد
دست کسی که پیش کریمان دراز شد
در لطف با گدا, چه کسی بهتر از حسین؟
لب تر نکرده ایم در خانه باز شد