مناجات

بابا حسین…

امروز با لب های خشکیده
دائم به فکر دختری بودم
بی تاب تر از روزهای قبل
دل خون طفل مضطری بودم

بی بی جانم…

چون نهادی که بی گزاره شده
گوش تو بی دلیل پاره شده

آخرین راه که شده ست فرار
اول راه٬ راهِ چاره شده

یا کاشفَ الکُروب! مرا با خودت ببر…

خلقت پر از هوای خوش استجابت است
دست خدا همیشه به کار اجابت است

خورشید در سکوت خودش گرم گفتگوست
دریا میان موج خودش محو جستجوست

یا حید کرار…

بی علی خانه ی حق این همه اسرار نداشت
کعبه بی عشق علی ارزش دیدار نداشت

مظهر بندگی ناب خداوند علی است
از ازل بنده چو او, خالق دادار نداشت

الهی اعوذ به وجه الکریم…

رسیدم مرا غرق احسان کنی
جهان مرا نور باران کنی
مرا در خیابان تنهایی ام
پریشان تر از هر پریشان کنی

یا ستار العیوب…

چشمهایی که شده ابرِ بهار
می شود خرج دعا یا ستار

تو خطا پوشی وُ من سرتاپا…
جرم وُ عصیان وُ خطا یاستار

خسته از اشتباهم…

در سینه مانده آهم, خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم, خیلی دلم گرفته

بر نفس خود اسیرم, از شرم سر به زیرم
از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته

یا ربی العفو…

هر چند که در زندگیم رنگ خدا نیست
اما به لبم سوی خدا غیر دعا نیست

آنکس که بود اهل بکا , می شود آزاد
صد حیف که بر دیده و دل حال بکا نیست

یا حبیب الله…

ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس
در همین حد که نمودی نظری ما را بس

حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی
از گرفتاری ما باخبری ما را بس

یا سیدی و مولای…

اشکی برای چشم ما گه گاه دادید

ما را میان شهر گریه راه دادید

ما ذره ای بودیم لیکن از عطایی

کوه کرامت را به پرِّ کاه دادید

خدای من…

سزایم بود اگر از دست دادم آسمانم را

که من با دست‌های خود شکستم نردبانم را

دلم از حرف لبریز و زبانم از لغت خالی

نمی‌دانم بگویم یا نگویم داستانم را

ماه خدا….

می وزد باز نسیم خوش ماه رمضان
می رسد عطرمحبت بمشام دل و جان
ماه رحمت که در این ماه بتابد زافق
باز لبریز شود برکه جان از هیجان

دکمه بازگشت به بالا