مهدی رحیمی زمستان

روشنی بخش جهان

ماه باشی، روز وشب در آسمان باشی اگر
لحظه لحظه، روشنی بخش جهان باشی اگر

روضه‌ات یکجور دیگر می‌شود، در حجره‌ات
خود ولیِ عهد سلطان زمان باشی اگر

یا امام رضا(ع)

با تو هر حرفی که ممکن بود و ‌می‌شد را زدم
شاید و امّا و لازم هست و لابُد را زدم

تو امام مهربانی بودی و‌ من بارها
در بیان درد خود قید تقیُّد را زدم

بی بی جانم

و التماس به ابعاد طول و عرض کند
که تو اجازه دهی یک دو جمله عرض کند

به غیر خیره شدن توی چشم سبز ضریح
به هرچه بنگرد اینجا نگاه هرز کند

یا سیدالکریم حسنی(ع)

از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر
پس اگر عبدالعظیم،عبدالکریمی بیشتر

ای سفیر حضرت هادی برای جامعه
برده ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر

مولای من

می‌رسیدی گرم استقبال می شد خانه ات
می‌گشود آغوش، در، خوشحال می شد خانه‌ات

با وجود چهره ی ماه تو در هر ماه نو
خود،ستاد ثبت استهلال می شد خانه‌ات

مادر

زُل میزند با چشمهای تر به مادر
هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر

سرمایه اش را داد پای دین خدیجه
پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

سقای دشت کربلا

نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست سرزده یک آفتاب از دستش

براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش

یا علی ابن الحسین(ع)

به دنیا آمدى تا مطلبى دیگر بیاموزم
من از رفتار تو الله را اکبر بیاموزم

کلاس درس شد سجاده ات،من روز میلادت
نشستم تا جهان را پاى این منبر بیاموزم

یا محمد

به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا
محمد شد عیار و آدم از معیار زد بالا

عیان شد گوشه ی چشم خدا چون مصطفی آمد
خدا با ذوق آن شب پرده را بسیار زد بالا

جانم علی(ع)

رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد
جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن»کرد

میان چاردیواری کعبه آمد و آن گاه؛
برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد

غریب

غریب گونه ترینی برای من مولا
ای آفتاب دهم! ای هماره! ای تنها!

چه با شکوه غریبی چه کوه مظلومی
درست مثل علی مثل مادرت زهرا

حضرت عشق

امامی که از انوارش قیامت می شود معنا
اگر هادی ست از اسمش هدایت می شود معنا

صبوری جلوه می گیرد اگر یک گوشه بنشیند
اگر برخیزد از جایش شجاعت می شود معنا

دکمه بازگشت به بالا