مهدی میری

قاری مقیم سیه چال

ای قاری مقیم سیه چال, ای غریب

وی هم صدای قاری گودال, ای غریب 

قرآن بخوان که صوتِ رسایت حسینی است

ای قاریشکسته پر و بال, ای غریب 

جمال ابالحسن

ای روی تو شبیه جمال ابالحسن

وی خوی تو مثال کمال ابالحسن

آوردن قیافه شناسان روا نبود

سیمای توست وجه جمال ابالحسن

غم هادی دارم

اهل دردم غم هادی دارم

سامراییاست دل بی تابم

زنده یفیض مدام یارم

مرده ییک نفس سردابم

دختر آفتاب و همسر ماه

اینکه جاری شدست کوثر ماست  

سیبتنهایی پیمبر ماست

اینکه یکشب نشسته زیر کساء   

چادرشسایه سار محشر ماست

کرَم عباس

هر چه داریم همه از کرَم عباس است

خلقت جنت حق لطف کم عباس است

 

نه فقط خلق زمین عبد و غلامش باشند

به خدا خیل ملائک حَشَم عباس است

سایه سر حیدر

ای بهشت آرزویم پر مکش

سایه ات را از سر حیدر مکش

 

آفتابم شب مکن روز مرا

خیز و بنگرحال امروز مرا

به التماس …

به التماس نگاه یتیم های خودت

به دستهای کریمانه ی دعای خودت

بیا دوباره دعاکن ولی برای خودت

برای پهلو و بازو و دست و پای خودت

از تو نیامد خبری

طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری

جگرم آب شد و از تو نیامد خبری

عاشقانی که مدام ازفرجت میگفتند

عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری

 مهدی میری

 

که چون بامصطفایم باخدایم

لطافت موج می‌زد در صدایت

که دل برد از خدا هم ربنایت

خدا خلقت نمود و عاشقانه

دمی زل زد به برق چشمهایت

حسین , جان تو با ما ببین چه ها کرده

بیا به حلقه ما دم بده که دم گیریم

برای سجده کمی تربت حرم گیریم

بیا که با نفست بوی کربلا پیچد

نشان قبله خود را از آن قدم گیریم

هزار شکر که هر شب هوای ماداری

هزار شکر که هر شب هوای ماداری

چقدر روزیه و روضه برای ما داری

برای ما فقط از خویش خرج میکنی آقا

چه حرفها که برای خدای ما داری

نسیم روضه

ما رانسیم پرچم تو زنده می کند

زخمی استدل که مرهم تو زنده می کند

خشکیده بود چند صباحی قنات اشک

این چشمه را ولی غم تو زنده می کند

دکمه بازگشت به بالا