مهران قربانی

صبح صادق

صبح صادق شده پیدا ز شب و شام نجف
تشنه ام تشنه ی یک جرعه ای از جام نجف

از همانجا بخدا عرش خدا را دیده‌ست
هرکه یک لحظه نشسته‌ست لب بام نجف

باب الجواد

غیر از شما کسی به دل ما امان نداد
غیر از شما کسی به گدا، آب و نان نداد

از هر کسی سوال نمودم «کجا روم؟»
جایی به غیر خانه‌ی تان را نشان نداد

حرم یار

کسی که دستِ لطفش ، جانِ آهو را رها کرده،
کجا دست گنهکار و سیه رو را رها کرده؟

به هرسو میروم ، بویِ خوشِ عطرِ بهشت آید،
در این درگاه، یزدان، باغِ شب بو را رها کرده

حرم یار

کسی که دستِ لطفش ، جانِ آهو را رها کرده،
کجا دست گنهکار و سیه رو را رها کرده؟

به هرسو میروم ، بویِ خوشِ عطرِ بهشت آید،
در این درگاه، یزدان، باغِ شب بو را رها کرده

یا مهدی

اول به محضرِ تو ، سلام عرض میکنم
از واژه های علمِ علی قرض میکنم
خود را گدای کوی شما فرض میکنم
آنگه ردیف و قافیه را نقض میکنم

دکمه بازگشت به بالا